تعریف رقیه

«رُقیه شرعیه»، پناه بردن به خداوند به وسیله دعا و آیات قرآن است. «رُقیة» از ریشه «رَقَیَ» به معنای دعا، تعویذ، وِرد و افسون است که به جهت انجام امری یا جهت حفظ و در امان ماندن از چیزی و یا رها شدن از بیماری و گرفتاری مثل سحر، جن، گزیدگی، صرع و … خوانده می شود تا از آن رها شود.

الرُّقْيَة: العُوذة التى‏ يُرقَى‏ بها المريض.

رقیه، تعویذی است که پناه می برد به آن مریض.[1]

الرُّقْيَةُ، بالضَّمِّ: العُوذَةُ التي‏ يُرْقَى‏ بها صاحِبُ الآفَةِ كالحُمَّى و الصَّرَعِ و غيرُهما.

 رُقیه (با ضمه راء) یعنی تعویذی که پناه می برد به آن، بیماری که تب دارد یا صرع دارد یا غیر این ها.[2]

رقیه امر مهمی است. در میان درمان های روایی «رقیه» نیز ذکر شده است. خداوند می‌فرماید:

وَ قيلَ مَنْ راق‌.[3]

 و گفته شد چه کسی رقیه می‌خواند.

رقیه خوانی یک هنر است که در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و قبل از آن بوده است و کار هرکسی نبوده است؛ شاید هنر آن در قدرت انشاء و استفاده از کلمات مناسب و صحبت کردن با بیماری یا علل و اسباب آن باشد.

در رقیه کلمه «ارقیک» آمده است «بسم الله ارقیک» به همین جهت به آن «رقیه» می‌گویند مانند «عوذه» که در آن کلمه «اعوذ» آمده است.

در زمان جاهلیت متن رقیه ها به زمان عبری یا عربی قدیم یا به زبان هندی بوده است ، به همین جهت مردم و حتی خود خواننده معنای آن را نمی‌دانست به همین جهت پیامبر فرمود اگر معنای رقیه را نمی‌دانید آن را نخوانید چون مضمون بیشتر آن ها شرک بوده است؛ مثلا در آن ها کمک گرفتن از بت ها و ماه و آفتاب بوده است، بنابراین معنای رقیه باید شناخته شده باشد.

رقیه به معنای دعا و تسکین دادن و مستقر شدن و بالا رفتن است.

جایی که میتوان رقیه خواند

رقیه محدودیت هایی دارد؛ اولا اینکه رقیه باید شناخته شده باشد و  محدودیت دوم این است که رقیه برای بیماری های خاص است و در روایات ذکر شده است که رقیه برای همه بیماری ها نیست.

در روایتی آمده است که:

أَنَّهُ نَهَى عَنِ الرُّقِيِ بِغَيْرِ كِتَابِ اللَّهِ.[4]

 پیامبر نهی فرمود از رقیه به چیزی غیر از کتاب الله.

در روایت دیگری حضرت امیر(ع) می‌فرماید:

مَنْ جَاءَ عَرَّافاً فَسَأَلَهُ وَ صَدَّقَهُ بِمَا قَالَ فَقَدْ كَفَرَ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ كَانَ يَقُولُ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الرُّقَى وَ تَعْلِيقَ التَّمَائِمِ شُعْبَةٌ مِنَ الْإِشْرَاكِ.[5]

یعنی کسی که نزد عراف می‌رود و حرف های او را باور می‌کند به آنچه خدا به پیامبر نازل کرده است کافر شده است و می‌فرمود خیلی از رقیه ها و تمائم شعبه ای از شرک هستند.

در روایت دیگری از امام کاظم (ع) آمده است:

وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرِيضِ أَ يَكْتَوِي أَوْ يَسْتَرْقِي قَالَ لَا بَأْسَ إِذَا اسْتَرْقَى بِمَا يَعْرِفُ.[6]

یعنی از امام پرسیدم که مریض می‌تواند خود را داغ کند یا رقیه بگیرد؟ فرمود اشکالی ندارد ، اما اگر رقیه بخواند به چیزی که می‌شناسد.

در اسلام مسئله توکل بر خداوند مطرح است و اینکه چیزی از خدا مخفی نیست و چیزی از تحت اراده خداوند خارج نیست. به همین جهت مردم در تاثیر رقیه شک کرده بودند و از آن سوال می‌کردند.

در روایتی آمده است:

يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ رَأَيْتَ رُقًى نَسْتَرْقِيهَا وَ دَوَاءً نَتَدَاوَى بِهِ هَلْ يَرُدُّ مِنْ قَضَاءِ اللَّهِ شَيْئاً قَالَ هِيَ مِنْ أَقْدَارِ اللَّهِ تَعَالَى.[7]

یعنی ای رسول خدا می‌بینی رقیه هایی که می‌خوانیم و دارویی که استفاده می‌کنیم آیا چیزی از قضاء خدا را برمی‌گرداند؟ فرمود این ها خود از قدر های الاهی است.

با این بیان پیامبر (ص) چراغ سبزی برای استفاده از رقیه نشان داده اند.

پیامبر(ص) مبتلا به درد شدند جبرئیل نازل شد و این رقیه را آورد:

بِسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَيَا مُحَمَّدُوَ بِسْمِ اللَّهِ أَشْفِيكَ، وَ بِسْمِ اللَّهِ مِنْ كُلِّ دَاءٍ يَعْنِيكَ، وَ بِسْمِ اللَّهِ وَ اللَّهُ شَافِيكَ، وَ بِسْمِ اللَّهِ خُذْهَا فَلْتَهْنِيكَ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ لَتَبْرَأَنَّ بِإِذْنِ اللَّه.[8]

این رقیه معروف به «رقیه‌ی جبرئیل» است.

خواندن این عبارات و اینکه جبرئیل آن را آورده است یک آرامشی در بیمار به وجود می‌آورد و کمک در درمان آن می‌کند حتی اگر نگوییم که خود رقیه درمان است.

در روایت دیگر آمده است:

وَ قِيلَ عَادَ رَسُولُ اللَّهِ مَرِيضاً فَقَالَ أَرْقِيكَ رُقْيَةً عَلَّمَنِيهَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ بِسْمِ اللَّهِ يَشْفِيكَ مِنْ كُلِّ دَاءٍ يَأْتِيكَ وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَد.[9]

یعنی پیامبر از مریضی عیادت کرد و فرمود من برای شما رقیه ای می‌خوانم که جبرئیل به من آموخت: بِسْمِ اللَّهِ يَشْفِيكَ مِنْ كُلِّ دَاءٍ يَأْتِيكَ‌ وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَد.

پیامبر (ص) رقیه می‌خواند و روایات آن نیز متعدد استبه همین دلیل رقیه باید در درمان وجود داشته باشد. نمی‌خواهیم بگوییم که رقیه اصل درمان است اما باید در کنار دارو باشد تا درمان ما رنگ و بوی اسلامی پیدا کند.

در روایت دیگری می‌فرماید:

بِسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ بِسْمِ اللَّهِ أَشْفِيكَ مِنْ كُلِّ إِرْبٍ يُؤْذِيكَ وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِي الْعُقَدِ وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَد.[10]

ارب به معنای مشکل است.

در روایت دیگری آمده است:

أَنَّ جَبْرَئِيلَ رَقَى النَّبِيَّ ص وَ عَلَّمَهُ هَذِهِ الرُّقْيَةَ لِلْعَيْنِ بِسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ مِنْ كُلِّ عَيْنِ حَاسِدٍ اللَّهُ يَشْفِيَك.[11]

یعنی جبرئیل برای پیامبر(ص) رقیه خواند و به او این رقیه را برای چشم زخم آموخت: بِسْمِ‌ اللَّهِ‌ أَرْقِيكَ‌ مِنْ كُلِّ عَيْنِ‌ حَاسِدٍ اللَّهُ يَشْفِيَك.

بیماری هایی که با رقیه درمان می‌شود

خواندیم که جبرئیل برای پیامبر رقیه خواند زمانی که ایشان تب داشت. معلوم می‌شود رقیه درمان تب است. و تب نماینده هفتاد بیماری است. چون از روایات استفاده می‌شود که بیماری های همراه با تب هفتاد بیماری است.

یک موارد دیگری هم در روایات ذکر شده است ولی در عین حال هم روایاتی داریم که می‌فرماید رقیه موارد خاصی را درمان می‌کند.

روایتی داریم می‌فرماید:

و روي أن رسول الله ص كان يرقي فيقولبسم الله أرقيك و الله يشفيك من كل داء هو فيك من عين عائن و نفس نافس و حسد حاسد.[12]

یعنی روایت شده است که پیامبر رقیه می‌خواندند و می‌فرمود: بسم‌ الله‌ أرقيك‌ و الله‌ يشفيك‌ من كل داء هو فيك من عين عائن و نفس نافس و حسد حاسد‌.

«نفس» یک جور چشم زخم است و تفاوتی با چشم زخم هم دارد. می‌گویند این شخص منفوس است. نفس شخص اگر به غذایی خورد آن را نمی‌خورند چرا چون این شخص منفوس است. مثلا کسی آمده است و غذا را بو کرده و خوشش آمده است و به او از آن غذا داده نشده است. می‌گویند این غذا منفوس است.

در این روایت دارد «از هر بیماری» یعنی کل بیماری ها را شامل می‌شود. می‌توان از این روایت عمومیت را استفاده کرد. یا در روایت قبل فرمود «من کل ارب».

اما شاید جملات اخیر در این روایت «کل داء» را تقیید بزند. موید آن روایاتی است که رقیه را محصور می‌کند.

روایتی از پیامبر می‌فرماید:

لَا رُقًى إِلَّا فِي ثَلَاثَةٍ فِي حُمَةٍ أَوْ عَيْنٍ أَوْ دَمٍ لَا يَرْقَأ.[13]

یعنی رقیه نیست مگر در سه مورد گزیدگی، چشم زخم و خونریزی

انکه فرمود «رقیه نیست»، یا نفی وجود رقیه است و یا نفی اثر رقیه در غیر این سه مورد است.

شاید این روایت عمومیت روایات قبل را تخصیص می‌زند.

روایت دیگری می‌فرماید:

لَا رُقْيَةَ إِلَّا مِنْ حُمَةٍ أَوْ عَيْن.[14]

یعنی رقیه نیست مگر در گزیدگی و چشم زخم.

اما روایاتی داریم که در آن ها رقیه درباره دندان درد و تب وارد شده است. معلوم می‌شود رقیه در موارد دیگر هم خوانده می‌شود.

روایتی داریم می‌فرماید:

لَا بَأْسَ بِالرُّقَى مِنَ الْعَيْنِ وَ الْحُمَّى وَ الضِّرْسِ وَ كُلِّ ذَاتِ هَامَّةٍ لَهَا حُمَةٌ إِذَا عَلِمَ الرَّجُلُ مَا يَقُولُ لَا يُدْخِلُ فِي رُقْيَتِهِ وَ عُوذَتِهِ شَيْئاً لَا يَعْرِفُه.[15]

یعنی اشکالی ندارد رقیه خواندن از چشم زخم و تب و دندان درد و هر چیزی که زهر دارد هنگامی که بداند که در چیزی که نمی‌داند داخل رقیه نمی‌کند.

رقیه خوانی

روایتی داریم که پیامبر به شخص فرمود آیا برای شما رقیه ای که جبرئیل به من آموخت بخوانم که شاید استفاده بشود برای خواندن رقیه باید از بیمار اجازه و یا  افراد خاصی باید رقیه بخوانند و هر کس رقیه بخواند بیمار خوب نمی‌شود.

شخصی که رقیه می‌خواند باید مهارت داشته باشد تا با لحن و با الفاظ و معانی، تاثیر عمیقی در روحیه بیمار ایجاد کند؛ چون عرض شد که بیشتر درمان روحی و روانی استو کار طبیب این است که دل های بیماران را خوش می‌کند.

با چه عباراتی رقیه خوانده بشود؟

1- عبارات قرآنی

در روایت راوی در مورد رقیه و نشره برای درمان نیش عقرب  و مار ، جنون، سحر و کسی که شکنجه می شود از امام صادق علیه السلام سوال کرد آن حضرت فرمود:

قال یَا ابْنَ‏ سِنَانٍ‏ لَا بَأْسَ‏ بِالرُّقْیَهِ وَ الْعُوذَهِ وَ النُّشْرَهِ إِذَا کَانَتْ مِنَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ لَمْ یَشْفِهِ الْقُرْآنُ فَلَا شَفَاهُ اللَّهُ وَ هَلْ شَيْءٌ أَبْلَغُ فِي هَذِهِ الْأَشْيَاءِ مِنَ الْقُرْآنِ أَ لَيْسَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ يَقُولُ وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ أَ لَيْسَ يَقُولُ تَعَالَى ذِكْرُهُ وَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ سَلُونَا نُعَلِّمْكُمْ وَ نُوقِفْكُمْ عَلَى قَوَارِعِ الْقُرْآنِ لِكُلِّ دَاء.[16]

ابن سنان ،رقیه و عوذه و نشره اشکالی ندارد در صورتی که از قرآن باشد.آیا خداوند تبارک و تعالی نمی فرماید : آیاتی از قرآن نازل می کنیم که برای مؤمنان شفاست؟ آیا خداوند تبارک و تعالی نمی فرماید قرآن اگر بر کوه نازل شود کوه ترک می خورد و خاشع و فروتن خواهد بود؟ از ما بپرسید به شما می آموزیم آیات درمانی قرآن را برای هر بیماری.

در روایت دیگر آمده است:

سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ محمد [مُحَمَّداً] الْبَاقِرَ ع أَ نَتَعَوَّذُ شيء [بِشَيْءٍ] مِنْ هَذِهِ الرُّقَى؟ قَالَ إِلَّا مِنَ الْقُرْآنِ فَإِنَّ عَلِيّاً كَانَ يَقُولُ: إِنَّ كَثِيراً مِنَ الرُّقَى وَ التَّمَائِمِ مِنَ الْإِشْرَاك.[17]

از امام باقر پرسیدم آیا خود را با رقیه تعویذ کنیم؟ فرمود نه مگر از قرآن حضرت امیر (ع) فرمود همانا بیشتر رقیه ها شرک است.

2- کلام امام علیه اسلام

بنابراین اگر معنای رقیه شرک آلود نباشد از روایت قبل استفاده می‌شود که مشکلی ندارد.

در روایت دیگری آمده است:

إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَرْقِيَ الْجُرْحَ يَعْنِي مِنَ الْأَلَمِ وَ الدَّمِ وَ مَا تَخَافُ مِنْهُ عَلَيْهِ فَضَعْ يَدَكَ عَلَى الْجُرُوحِ وَ قُلْ بِسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ بِسْمِ اللَّهِ الْأَكْبَرِ مِنَ الْحَدِّ وَ الْحَدِيدِ وَ الْحَجَرِ الْمَلْبُودِ وَ النَّابِ الْأَسْمَرِ وَ الْعِرْقِ فَلَا يَنْعَرُ وَ الْعَيْنِ فَلَا تَسْهَرُ تُرَدِّدُهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.[18]

هنگامی که خواستی برای زخم از درد و خون و آنچه می‌ترسی رقیه بخوانی دستت را روی زخم قرار بده و سه مرتبه بگو بِسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ بِسْمِ اللَّهِ الْأَكْبَرِ مِنَ الْحَدِّ وَ الْحَدِيدِ وَ الْحَجَرِ الْمَلْبُودِ وَ النَّابِ الْأَسْمَرِ وَ الْعِرْقِ فَلَا يَنْعَرُ وَ الْعَيْنِ فَلَا تَسْهَرُ تُرَدِّدُهُ.

در روایتی آمده است:

حَضَرْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ هُوَ يُعَلِّمُ رَجُلًا مِنْ أَوْلِيَائِهِ رُقْيَةَ الْحُمَّى فَكَتَبْتُهَا مِنَ الرَّجُلِ قَالَ يَقْرَأُ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ ثُمَّ يُكْتَبُ عَلَى جَنْبَيِ الْمَحْمُومِ بِالسَّبَّابَةِ …[19]

یعنی نزد امام صادق علیه اسلام رفتم درحالیکه به مردی از دوستدارانش رقیه تب تعلیم می‌فرمود پس آن را از زبان آن مرد نوشتم گفت سوره حمد و توحید و قدر و آیت الکرسی خوانده می‌شود سپس در دو طرف شخص محموم با انگشت اشاره بنویسد: اللَّهُمَّ ارْحَمْ جِلْدَهُ الرَّقِيقَ وَ عَظْمَهُ الدَّقِيقَ مِنْ سَوْرَةِ الْحَرِيقِ يَا أُمَّ مِلْدَمٍ إِنْ كُنْتَ آمَنْتَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا تَأْكُلِي اللَّحْمَ وَ لَا تَشْرَبِي الدَّمَ وَ لَا تَنْهَكِي الْجِسْمَ وَ لَا تَصْدَعِي الرَّأْسَ وَ انْتَقِلِي عَنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانَةَ إِلَى مَنْ يَجْعَلُ‌ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ‌ تَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ‌ عُلُوّاً كَبِيرا.

این روایت نشان می‌دهد که رقیه اختصاص به قرآن ندارد. می‌شود با بیماری صحبت کرد. بنابراین دست رقیه خوان تا حدودی باز می‌شود.

همچنین از این روایت استفاده می‌شود که رقیه خوان می‌تواند با بیماری صحبت کند.مثلا برای سرطان بگوید ای سرطان از بدن این شخص خارج شو و به بدن کافران و حیوانات منتقل شو. چنین چیزی در روایات داریم.

 

تعریف نشره

نشره نوعی رقیه و علاج است. با نشره کسی که از ناحیه جن آسیب دیده است را درمان می‌کنند و به اسم نشره نامیده شده است چون به وسیله این دعا بیماری شخص که با استخوان های او مخلوط شده است را بهبود می‌دهد.

رقیه کلمه «ارقیک» دارد و عوذه کلمه «اعوذ» دارد. در استعمالات روایات گاهی دعائی کلمه ارقیک دارد ولی به آن نشره می‌گویند یا کلمه اعوذ دارد ولی به آن رقیه می‌گویند. بنابراین این کلمات به یکدیگر نیز اطلاق می‌شود.

نشره اختصاص به بیماری «مس جن» و جنون ندارد. بلکه نشره هر دعائی است که سبب خوشحالی و دلخوشی بشود. دلیل آن این روایت است:

النُّشْرَةُ فِي عَشَرَةِ أَشْيَاءَ الْمَشْيِ وَ الرُّكُوبِ وَ الِارْتِمَاسِ فِي الْمَاءِ وَ النَّظَرِ إِلَى الْخُضْرَةِ وَ الْأَكْلِ وَ الشُّرْبِ وَ النَّظَرِ إِلَى الْمَرْأَةِ الْحَسْنَاءِ وَ الْجِمَاعِ وَ السِّوَاكِ وَ غَسْلِ الرَّأْسِ بِالْخِطْمِيِّ فِي الْحَمَّامِ وَ غَيْرِهِ و مُحَادَثَةِ الرِّجَال.[20]

نشره در ده چیز است در راه رفتن و سوار شدن و غوطه ور شدن در آن و نگاه کردن به سبزه و خوردن و نوشیدن و نگاه کردن به زن زیبا و همبستر شدن و مسواک زدن و شستن سر با گل ختمی و صحبت کردن با مردان.

پس نشره لازم نیست دعا باشد بلکه عمل و انجام کار نیز می‌باشد. حالا اگر هم دعائی یا کلامی و ذکری مس جن را برطرف کنند به آن نشره می‌گوییم هر چند اعتقاد داریم که نشره اختصاص به کلام ندارد و شامل هر چیزی است که سبب خوشحالی می‌شود.

 

روایتی نداریم که ذکری نقل کنند و بگوید این نشره است و مس جن را برطرف می‌کند.

در روایتی آمده است:

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ النُّشْرَةِ لِلْمَسْحُورِ فَقَالَ مَا كَانَ أَبِي ع يَرَى بِهِ بَأْسا.[21]

 از امام صادق(ع) درباره خواندن نشره برای کسی که سحر شده است پرسیدم فرمود پدرم در این کار مشکلی نمی‌دید.

امام بیان نفرمود که نشره چیست و معنا و مفهوم آن چیست. بلکه کلمه نشره در کلمات ائمه(ع) برای غیر مسحور هم وارد شده است.

کلینی در کافی نقل می‌کند:

أَنَّ النَّبِيَّ ص كَانَ يُنَشِّرُ بِهَذَا الدُّعَاءِ تَضَعُ يَدَكَ عَلَى مَوْضِعِ الْوَجَعِ وَ تَقُولُ أَيُّهَا الْوَجَعُ اسْكُنْ بِسَكِينَةِ اللَّهِ وَ قِرْ بِوَقَارِ اللَّهِ وَ انْحَجِزْ بِحَاجِزِ اللَّهِ وَ اهْدَأْ بِهَدْءِ اللَّهِ أُعِيذُكَ أَيُّهَا الْإِنْسَانُ بِمَا أَعَاذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ عَرْشَهُ وَ مَلَائِكَتَهُ يَوْمَ الرَّجْفَةِ وَ الزَّلَازِلِ تَقُولُ ذَلِكَ سَبْعَ مَرَّاتٍ وَ لَا أَقَلَّ مِنَ الثَّلَاثِ.[22]

پیامبر با این دعا نشر می‌خواند: دستت را روی محل درد قرار می‌دهی و هفت مرتبه یا حداقل سه مرتبه می‌گویی أَيُّهَا الْوَجَعُ اسْكُنْ بِسَكِينَةِ اللَّهِ وَ قِرْ بِوَقَارِ اللَّهِ وَ انْحَجِزْ بِحَاجِزِ اللَّهِ وَ اهْدَأْ بِهَدْءِ اللَّهِ‌ أُعِيذُكَ أَيُّهَا الْإِنْسَانُ بِمَا أَعَاذَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ عَرْشَهُ وَ مَلَائِكَتَهُ- يَوْمَ الرَّجْفَةِ وَ الزَّلَازِلِ.

این نشره کلمه اعوذ دارد و معلوم می‌شود این اصطلاحات به جای یکدیگر استعمال می‌شود.

در لغت آمده بود که نشره برای مس جن است ولی در این روایت دیدیم که نشره برای درد نیز خوانده شده است.

 

تعریف تمائه

تمائم جمع تمیمه است. چیزهایی که می‌نویسند و آویزان می‌کنند. در آن زمان بوده است که مثلا دندان خرس را آویزان می‌کنند برای قدرت یا مهره مار آویزان می‌کنند برای خوش شانسی. برخی چنین اعتقادی دارند. اما پیامبر(ص) در زمان بعثت این کارها را نفی فرمود:

أَنَّهُ نَهَى عَنِ التَّمَائِمِ وَ التِّوَلِ فَالتَّمَائِمُ مَا يُعَلَّقُ مِنَ الْكُتُبِ وَ الْخَرَزِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ وَ التِّوَلِ مَا يَتَحَبَّبُ بِهِ النِّسَاءُ إِلَى أَزْوَاجِهِنَّ كَالْكِهَانَةِ وَ أَشْبَاهِهَا وَ نَهَى عَنْ السَّحَرِقَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع وَ لَا بَأْسَ بِتَعْلِيقِ مَا كَانَ مِنَ الْقُرْآن.[23]

پیامبر از نوشته ها و چیزهایی که آویزان می‌کنند نهی فرمود زیرا خیلی از این نوشته ها و چیزها داخل در شرک است.

روایت دیگر می‌فرماید:

إِنَّ كَثِيراً مِنَ الرُّقَى وَ تَعْلِيقَ التَّمَائِمِ شُعْبَةٌ مِنَ الْإِشْرَاك.[24]

 بیشتر از رقیه ها و آویزان کردن تمائم شعبه ای از شرک هستند.

احتمال دارد نفسِ عملِ آویزان کردن، شاخه ای از شرک است و احتمال قوی تر این است که چیزهایی که آویزان می‌کردند محتوی مطالب شرک آمیز داشته اند.

شاید از مجموع روایات به دست می‌آید که نهی از رقیه و تمائم به ترویج استفاده از قرآن است:

سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الْبَاقِرَ ع عَنِ الْمَرِيضِ هَلْ يُعَلَّقُ عَلَيْهِ تَعْوِيذٌ وَ شَيْءٌ مِنَ الْقُرْآنِ؟ فَقَالَ نَعَمْ لَا بَأْسَ بِهِ إِنَّ قَوَارِعَ الْقُرْآنِ تَنْفَعُ فَاسْتَعْمِلُوهَا.[25]

از امام صادق(ع) سوال کردم از مریض که آیا به او تعویذ یا چیز دیگری از قرآن آویزان بشود؟ فرمود بله اشکالی ندارد زیرا قوارع قرآن مفید و موثر است پس از آن ها استفاده کنید.

روایت دیگری از امام باقر(ع) است:

فِي الرَّجُلِ يَكُونُ بِهِ الْعِلَّةُ فَيُكْتَبُ لَهُ الْقُرْآنُ فَيُعَلَّقُ عَلَيْهِ أَوْ يُكْتَبُ لَهُ فَيَغْسِلُهُ وَ يَشْرَبُهُ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ كُلِّهِ.[26]

درباره مردی که بیمار است برای او قرآن نوشته می‌شود و به او آویزان می‌شود یا نوشته می‌شود و شسته می‌شود و نوشیده می‌شود فرمود هیچ کدام اشکالی ندارد.

روایت دیگر می‌فرماید:

سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ نُعَلِّقُ شَيْئاً مِنَ الْقُرْآنِ وَ الرُّقَى عَلَى صِبْيَانِنَا وَ نِسَائِنَا فَقَالَ نَعَمْ إِذَا كَانَ فِي أَدِيمٍ تَلْبَسُهُ الْحَائِضُ وَ إِذَا لَمْ يَكُنْ فِي أَدِيمٍ لَمْ تَلْبَسْهُ الْمَرْأَة.[27]

از امام صادق(ع) پرسیدم آیا چیزی از قرآن و رقیه ها بر گردن بچه ها و زنان خودمان آویزان کنیم؟ فرمود بله اگر در یک پوستی قرار بدهی و اگر در پوسته ای نباشد زن او را نپوشد.

روایت دیگری می‌فرماید:

وَ سُئِلَ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنِ الْمَرِيضِ هَلْ يُعَلَّقُ عَلَيْهِ شَيْءٌ مِنَ الْقُرْآنِ وَ التَّعْوِيذِ؟

فَقَالَ: لَا بَأْسَ، قِيلَ: رُبَّمَا أَصَابَتْهُ الْجَنَابَةُ، قَالَ: إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيْسَ يَنْجَسُ، وَ لَكِنَّ الْمَرْأَةَ لَا تَلْبَسُهُ إِذَا لَمْ يَكُنْ فِي أَدِيمٍ، وَ أَمَّا الرَّجُلُ وَ الصَّبِيُّ فَلَا بَأْس.[28]

از امام صادق(ع) پرسیده شد از مریض که آیا بر او چیزی از قرآن یا تعویذ آویزان بشود؟ فرمود اشکالی ندارد عرض شد چه بسا شخص جنب شود فرمود مومن نجس نمی‌شود ولی خانم نمی‌تواند آویزان کند مگر اینکه در چرم باشد و مرد و کودک اشکالی ندارد.

بحث از تماس با بدن نیست بلکه بحث از آویزان کردن است. اگر بدن شخص جنب با قرآن تماس پیدا کند اشکال دارد بنابراین روایت می‌فرماید آویزان کردن قرآن اشکالی ندارد. روایت می‌فرماید مومن نجس نمی‌شود که با آن حال آویزان کردن قرآن بی احترامی به حساب بیاید.

 

شاید از روایات قبلی استفاده بشود که می‌شود به غیر از قرآن نیز به عنوان تمیمه استفاده کرد.

 

تعریف عوذه

عوذه یا همان تعویذ، عباراتی اغلب مکتوب عمدتاً از آیات قرآنی و ادعیه مأثوره برای در امان ماندن از شرور و بلاها است.

 تعویذ در لغت به معنای پناه بردن، پناه دادن و در امان نگاه داشتن و در اصطلاح به چیزی (شیء، نوشته، تصویر، دعا و ورد) که دارای نیرویی جادویی ـ ماورایی انگاشته شود و نیز نصب و آویختن آن بر اموال و مکان‌ها، و حمل آن توسط انسان یا حیوان، موجب دفع بلا، بیماری و تعرض موجودات و نیروهای فاسد پنداشته شود. [29]

تعویذ بنا بر شایعترین صورت کاربرد آن در جهان اسلام عبارت است از برخی آیات قرآن، ادعیه مأثوره، اسماءالحسنی، اسامی فرشتگان یا اولیاءاللّه، اوراد، رموز و علائمِ مفهوم یا نامفهوم که بر قطعه هایی از کاغذ، چرم، پوست، پارچه، فلز و جز آن می نویسند و در کیسه هایی کوچک از اجناس مختلف می گذارند و سپس آن را پنهان یا آشکارا برگردن می آویزند یا بر قسمتی از بدن انسان یا حیوان می بندند یا بر جایی از اشیا و مکان ها نصب می کنند؛ گاه نیز این عبارت را با رعایت ترتیب و آیینی خاص یا بدون رعایتِ آن، بر شخص یا جانور یا شیئ مورد نظر می خوانند یا زیر لب زمزمه می کنند

برای نوشتن تعاویذ (مانند طلسمات و دیگر نوشته های خَفیه ) در بسیاری موارد از الفباهای رمزی ویژه ای استفاده می شود که گاه، صورتِ تبدیل و تحریف یافته الفبای کوفی یا عبری است.

در احادیث و سیره پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم و امامان علیهم السلام، شواهد و استناداتی در تأیید استفاده از تعویذ یافت می شود، از جمله گفته شده است که پیامبر، دو نواده اش، حسن و حسین را با همان عباراتی تعویذ می کردند که ابراهیم، دو پسرش اسماعیل و اسحاق، و موسی دو پسرِ هارون را تعویذ می کردند[30] .

در کتب حدیثی شیعه، تعاویذ بسیاری از قول پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام نقل شده است از جمله : پیامبر اکرم، تعویذی برای علی علیه السلام قرار داد که او را از شر سحر، جن، صرع، سم، دزد، درندگان، ماران و عقربها مصون می داشت . در صورت کنونیِ این تعویذ، اسامیِ نامأنوس و نامفهوم نیز وجود دارد که البته باید شکل تحریف و تبدیل شده از اسامی عبری یا سریانی باشد.[31]

از امام علی علیه السلام، تعویذی برای در امان ماندن از شر سحر روایت شده که باید آن را در قطعه ای از پوستِ آهو نوشته بر خود بیاویزند.[32] که در انتها بیان خواهد شد.[33]

[1] – حسین یوسف موسی و عبدالفتاح صعیدی، الإفصاح فى فقه اللغة، ناشر: مرکز النشر التابع لمکتب الاعلام الاسلامی ـ قم، 1410 ق، چاپ چهارم، ج ‏1، ص 549.

[2] – زبيدى، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق/مصحح: شيرى، ناشر: دار الفكر ـ بيروت، 1414 ه.ق، چاپ اول، ج ‏19، ص 471.

[3] –  سوره قیامت، آیه27

[4] – دعائم الاسلام، قاضی نعمان، ج2، ص141

[5] – دعائم الاسلام، قاضی نعمان، ج2، ص483

[6] – مسائل علی بن جعفر، علی بن جعفر، ص179

[7] – بحارالانوار، مجلسی، ج62، ص77

[8] – قرب الاسناد، حمیری، ص42

[9] – طب النبی، مستغفری، ص34

[10] – مکارم الاخلاق، طبرسی، ص393

[11] – مصباح، کفعمی، ص220

[12] – تنزیه الانبیاء، سیدمرتضی، ص103

[13] – خصال، شیخ صدوق، ج1، ص158

[14] –  بحارالانوار، مجلسی، ج60، ص19

[15] – طب الائمه، ابن سابور زیات نیشابوری، ص48

[16] – طب الائمه، ابن سابور زیات نیشابوری، ص48

[17] – طب الائمه، ابن سابور زیات نیشابوری، ص48

[18] – دعائم الاسلام، قاضی نعمان، ج2، ص142

[19] – طب الائمه، ابن سابور زیات نیشابوری، ص53

[20] – ] المحاسن، برقی، ج1، ص15

[21] – طب الائمه، ابن سابور زیات نیشابوری، ص114.

[22] – الکافی، کلینی، ط اسلامیه، ج2، ص568.

[23] – دعائم الاسلام، قاضی نعمان، ج2، ص142.

[24] – دعائم الاسلام، قاضی نعمان، ج2، ص483.

[25] – طب الائمه، ابن سابور زیات نیشابور، ص49.

[26] – طب الائمه، ابن سابور زیات نیشابوری، ص49

[27] – طب الائمه، ابن سابور زیات نیشابوری، ص49.

[28] – وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج4، ص879.

[29] – ابن منظور؛ طُرَیْحی ؛ مرتضی زَبیدی، ذیل «عوذ»؛ دهخدا، ذیل واژه

[30] – مجلسی، ج 60، ص 6

[31] – مجلسی، ج 91، ص 193

[32] – ابن بسطام، ص 35

[33] – همین کتاب