در آن هنگام كه حضرت امام رضا عليه الصلوة و السلام به دست مأمون لعنة اللّه عليه به شهادت رسيدند،حضرت ابو جعفر جواد عليه الصلوة و السلام،هشت سال داشتند.شهادت حضرت امام رضا عليه الصلوة و السلام براى شيعيان مصيبتى بس گران بشمار مىرفت.زيرا براى عهدهدار شدن مقام امامت،تنها حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام را-كه كودكى بيش نبود-فراروى خويش مىديدند.و اين سبب مىشد،موجى از ناآرامى و اضطراب شيعيان را در بر گيرد.آنها از ياد برده بودند كه”امامت”،مقامى از جانب خداى تعالى مىباشد.و كسى كه جامۀ خلافت الهى بر تن دارد،ذات پاكى است كه از نور خداى تعالى آفريده شده است.خداوند به ذات پاك امامان عليهم السلام،آگاهى بر خواص طبيعتها و علم بر اسرار كاينات را عطا كرده و هيچ چيز-كوچك يا بزرگ-از آنان پنهان نيست.علم امامان عليهم السلام،علم حضورى و از جانب خداى حكيم و عليم است.و حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام،شاخهاى از درخت احمدى صلّى اللّه عليه و آله و سلم مىباشند.بنابراين اگر خداى تعالى،او را جانشين پدران معصوم بزرگوارش عليهم السلام قرار داده باشد؛او همچون چراغى تابان-با معجزات خود و آگاهى از گذشته و آينده،همان گونه كه عيسى در گهواره به پيامبرى مبعوث گرديد-فراروى كسى كه در مسير حقيقت از نور يقين روشنايى مىطلبد،قرار خواهد گرفت.و اين نور بر هيچكس پوشيده نيست جز بر آنان كه در شناخت امام عليه الصلوة و السلام،راه جهل مىپيمودند و گمان داشتند كه،خلافت الهيّه با سنّ كم سازگار نيست.
و چنين بود كه عدهاى از شيعيان،از نقاط مختلف در خانۀ”عبد الرحمن بن حجاج”گرد آمدند.اين خانه،در يكى از محلههاى بغداد به نام”بركة زلزل” واقع بود.در اين گردهمايى”ريان بن صلت”،”صفوان بن يحيى”،”محمد بن حكيم”و “يونس بن عبد الرحمن”حضور داشتند و براى مصيبت بزرگ شهادت امام رضا عليه الصلوة و السلام مىگريستند و دربارۀ موضوع امامت با يكديگر سخن مىگفتند.”يونس بن عبد الرحمن”رو به جمع حاضر كرد و گفت:گريه را كنار بگذاريد و به كسى كه بتوان مسائل و مشكلات را بدو ارجاع داد،رو كنيد و تا زمانى كه اين كودك-يعنى حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام-بزرگ شود و خود امامت را به عهده گيرد،از آن شخص پيروى كنيد.”ريان بن صلت”برخاست-و خشمگين-دست خود را بر گلوى يونس بن عبد الرحمن نهاد،و در حالى كه به شدت او را مىزد گفت:تو به ايمان تظاهر مىكنى،و شرك و شك خود را پنهان مىدارى.به خدا سوگند؛كه اگر امامت و خلافت حضرت جواد عليه الصلوة و السلام از جانب پروردگار باشد،تفاوتى نمىكند او يك روزه باشد يا صد روزه،و اگر امامت و خلافتش از جانب خداوند نباشد،اگر هزار سال هم داشته باشد،او نيز مانند يكى از مردم عادى است.كسانى كه در مجلس بودند به يونس روى آوردند و او را مورد سرزنش قرار دادند.
-امامت در حضرت امام موسى كاظم عليه الصلوة و السلام متوقف شده است.او وكيل حضرت امام رضا عليه الصلوة و السلام بود.و در زمرۀ اصحاب خاص به شمار مىرفت.حضرت امام رضا عليه الصلوة و السلام، ياران خود را به منظور آموختن معالم دينشان،به سوى او مىفرستادند و سه بار براى وى بهشت را ضمانت فرمودند.”ابو هاشم جعفرى”،كتاب”يوم و ليلۀ يونس”را به حضرت امام حسن عسكرى عليه الصلوة و السلام،عرضه كرد.امام عليه الصلوة و السلام فرمودند:
“اعطاه اللّه بكل حرف نورا يوم القيامة”
“خداوند در روز قيامت،در برابر هر حرفى از اين كتاب،نورى به او مىبخشد.”
و او از جمله كسانى است كه اماميه بر درستى و صحّت احاديثى كه روايت مىكند،متفق مىباشند.و مقصود”يونس”،از جملۀ”گريه را كنار بگذاريد”كه”ريان”متوجه آن نشد؛امتحان و آزمايش حاضران در مجلس بود.تا آنان كه در مقابل حق معرفتى استوار دارند،شناخته شوند.تا شايد او بتواند در ارشاد و راهنمايى كسى كه از امام عليه الصلوة و السلام منحرف شده است،تلاشى كرده باشد.
در بزرگى و معتمد بودن”يونس بن عبد الرحمن”،”نجاشى”،”كشى”،”علامه حلى”، “مجلسى”،”محقق بحرانى”،”جزائرى”،”شيخ فخر الدين طريحى”،و”كاظمى”هيچگونه ترديد و توقفى نكردهاند.وى در فهرست ابن نديم،ص 309 جزو بزرگان شيعه به شمار رفته است.در اين فهرست آمده است:”يونس بن عبد الرحمن،دربارۀ مذهب شيعه تاليفات فراوان دارد.”سپس ذكرى از نام كتابهاى او رفته است.وى در سال 208 هجرى در حالى كه شش سال از شهادت حضرت امام رضا عليه الصلوة و السلام مىگذشت،از دنيا رفت.او از موالى خاندان”يقطين”بود.
و اما”عبد الرحمن بن حجاج”،وى در ميان اصحاب حضرت امام صادق عليه الصلوة و السلام از بزرگان فقها و متكلمين بشمار مىآمد.او استاد”صفوان”است.و محبّتش نسبت به اهل بيت عليهم السلام-مشهورتر از آن است كه نيازى به بيان داشته باشد.وى در بحث و احتجاج بسيار نيرومند بود.با “ابن ابى ليلى”و”ابن شبرمه”احتجاجاتى داشته است كه در تمام آن مباحث بر حريفان خود پيروز گرديد. حضرت امام صادق عليه الصلوة و السلام بهشت را براى او گواهى دادند و علماى رجال در موثّق بودن و محبّت شديد او به ائمه عليهم السلام-درنگ نكردهاند.