وَ إِنْ يَكادُ الَّذينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ‌ لَمّا‌ سمِعُوا‌ الذِّكْرَ وَيَقولُونَ إِنهُ لَمَجْنُونٌ وَ ما هُوَ إِلاّ ذِكْرٌ لِلْعالَمينَ(سوره قلم، آيات 52 – 52‌)

كسانى كه كافر شدند، چون قرآن را شنيدند نزديك بود كه با چشم‏هايشان‌ تو راهلاك كنند و مى‏گويند‌: او‌ ديوانه است. در حالى كه جز اين نيست كه اين (قرآن) يادآورى و پندى براى جهانيان است.

يكى از عكس‏العمل‏هاى زشت كافران به هنگام شنيدن آيات قرآنى اين بود كه آن‏ها پس از شنيدن‌ آيات قرآن و پندها و يادآورى‏هاى پيامبر، درصدد بر مى‏آمدند كه با نگاه‏هاى خود پيامبر را از بين ببرند. علاوه بر آن، كافران، پيامبر را ديوانه مى‏خواندند. خداوند در برابر آن‏ها، قرآن را يادآورى و پند و اندرزى براى‌ جهانيان‌ معرفى مى‏كند، مسلم است كه آورنده چنين كتابی عظيم، بايد عقلى سرشار داشته باشد، آيا چنين كسى را مى‏توان ديوانه خواند؟

بدون شك كافران از راه‏هاى گوناگونی درصدد نابود كردن پيامبر اسلام بودند و‌ تهمت‏هاى‌ متعددى به آن حضرت مى‏زدند، ولى در اين آيه از انجام كاری خبر مى‏دهد كه شيوه خاصى در آسيب رساندن و هلاك كردن است و آن آسيب رساندن به وسيله چشم‏ها و نگاه است.

چگونه مى‏توان به‌ وسيله‌ چشم‌ و با نگاه كردن به كسى، به او آسيب رساند؟

آيا منظور اين است كه كافران با نگاه‏هاى خشم ‏آلود خود كه از دشمنى ‏و كينه و نفرت آن‏ها حكايت مى‏كرد‌، به‌ پيامبر‌ نگاه مى‏كردند و خواست درونى خود را كه نابودى پيامبر‌ بود‌، در نگاه‏هايشان آشكار مى‏كردند و بدين‏گونه ضربه شديد روحى و حتى امنيتى به پيامبر مى‏زدند؟ يا مسئله به صورت ديگرى بود؟

برخى از مفسران از قديم و جديد‌، خواسته‏اند‌ آسيب‌ رساندن با چشم را در همين معنا كه گفتيم محدود كنند‌، ولى بسيارى از مفسران گفته‏اند: منظور آيه اين است كه كافران وقتى آيات قرآنى را مى‏شنيدند، مى‏خواستند به پيامبر چشم‏ زخم بزنند‌ و اين‌ بر‌ اساس يك باور رايج در ميان آن‏ها بود كه باچشم زدن مى‏توان‌ كسى‌ را نابود كرد.

قوم عرب؛ عصر جاهلى به ‏شدت به مسئله چشم ‏زخم عقيده داشتند و به آن «اصابه‏العين» و «عين‏اللامه» مى‏گفتند‌ و حتى‌ معتقد‌ بودند كه برخى از حيوانات مانند مار و سگ و كلاغ هم ممكن است انسان را‌ چشم‌ بزنند‌. آن‏ها وقتى مى‏خواستند به كسى گزندى برسانند، سه روز گرسنه مى‏ماندند سپس آن شخص را چشم مى‏زدند‌.

همچنين‌ آن‏ها‌ براى محافظت از چش مزخم، به طلسم‏هاى كاهنان روى مى‏آوردند و گاهى كالاى قيمتى خود را معيوب مى‏كردند‌ كه‌ چشم نخورند، مثلاً اگر شتران كسى به هزار تا مى‏رسيد، يك چشم شتر نر خود‌ را‌ كور‌ مى‏كرد تا از چشم زخم مصون بماند. شبيه اسپند دود كردن و زدن بر تخته و مانند آن‏ها كه‌ ميان‌ ما مرسوم است.

طبق برخى از روايات، مشركان خواستند از اين روش براى از‌ ميان برداشتن‌ پيامبر‌ اسلام استفاده كنند و او را چشم بزنند. آن‏ها مردى از قبيله بنى اسد را كه در چشم‌ زدن‌ معروف بود وچشم شورى داشت، مأمور اين كاركرده بودند. خداوند در اين‌ آيه‌ ازتصميم‌ آن‏ها خبر مى‏دهد.

چشم زخم چيست؟

چشم زخم عبارت است از تأثير عميق نگاه‏كننده در نگاه‏شونده كه‌ از‌ روى اعجاب‌ و شگفتى، امواج خاصى را از طريق چشم به سوى نگاه شونده مى‏فرستد كه سبب‌ آسيب‌ ديدن به آن شخص مى‏شود.

آيا از نظر علمى چنين چيزى مى‏تواند حقيقت داشته باشد؟ بعضى‏ها آن را به ‏كلى منكر شده‏اند‌ و گفته‏اند‌: هيچ‏گونه دليل علمى براى آن وجود ندارد، ولى برخى از فلاسفه و روانشناسان آن‌ را‌ قبول دارند و معتقدند كه در وجود انسان‌ نيروهاى ناشناخته‌ و اسرارآميز‌ بسيارى وجود دارد و نمى‏توان امكان چنين اثرگذارى اين شأن نزول را‌ در نگاه‌ بعضى‌ از‌ انسان‏ها نفى كرد. تأثير حالات روحى‌ برخى‌ از انسان‏ها در طبيعت بى‏آنكه كار فيزيكى انجام بدهند، استبعادى ندارد و در خارج هم اتفاق‌ افتاده‌ است.

به‌ گفته‌ ملاصدرا، در نفوس برخى ازاشرار و همين‏طور در بعضى از نفوس قويه، نيروهايى است كه مى‏تواند‌ از‌ او عبور كند و به بدن شخص ديگرى برسد‌، به‌ گونه‏اى كه‌ روح‌ اين‌ شخص را فاسد كند و يا‌ حتى او را بكشد و اين همان چيزى است كه از آن به «اصابه‏العين» يا چشم‏زخم تعبير مى‏شود‌ و براى‌ همين است كه پيامبرخدا فرموده: چشم‌، ممكن‌ است شخص‌ را‌ در‌ قبر و شتر را‌ در‌ ديگ قراربدهد.

حقيقت اين است كه دنياى وجود انسان، دنياى وسيعى است و نيروهاى شناخته و ناشناخته در آن بسيار‌ است و‌ انتقال‌ بعضى از حالات روحى به شخص ديگر به‏ وسيله‌ نگاه‌ كردن‌، امرى‌ مشهود‌ و غيرقابل‌ انكار است، نگاه غضب‏آلود، نگاه محبت‏آميز، نگاه ملتمسانه، نگاه از روى خوشحالى يا غم و نگاه‏هاى ديگرى از اين قبيل، همگى باعث انتقال حالات روحى نگاه‏كننده به نگاه‏شونده است و نگاه‏شونده، از‌ نوع نگاه آن شخص به‏روشنى درك مى‏كند كه او اكنون چه حالتى دارد و گاهى حتى همان حالت به نگاه ‏شونده هم انتقال مى‏يابد و او شاد يا غمگين يا خواب آلود مى‏شود.

امروز‌ هيپنوتيزم يك واقعيت است وبرخى از اشخاص با نگاه‏هاى خود طرف مقابل را به خواب عميقى فرو مى‏برند و اين چيزى جز تأثير عميق نگاه در طرف مقابل نيست.

بنابراين، نمى‏توان امكان آسيب‏رساندن با‌ چشم‌ و نگاه را انكاركرد و نفى آن كارى عالمانه نيست، ولى مى‏توان در وقوع آن بحث كرد. آيا واقعاًچنين چيزى اتفاق مى‏افتد؟ پاسخ ايناست كه پذيرش همگانى‌ آن‌ در جوامع بشرى از قديم تا‌ كنون‌ و نقل داستان‏هاى بسيارى در اين زمينه وتجربه‏هاى شخصى كه برخى از افراد دارند، مى‏تواند دليل قانع كننده‏اى برصحت آن باشد و مهم‏تر از همه اين‏ها، تأكيد رهبران‌ دينى‌ از پيامبران گذشته گرفته تا‌ پيامبر‌ اسلام و ائمه معصومين(ع) بر وقوع آن است.

روايت‏هاى متعددى در اين باره از معصومين (ع) نقل شده است كه چندنمونه از آن‏ها را نقل مى‏كنيم:

عن النبى (ص) قال: العين حقّ فمناعجبه شيى‏ء‌ من‌ اخيه فليذكر اللّه‏ فىذلك فانه اذا ذكر اللّه‏ لم يضرّه.

پيامبر(ص) فرمود: چشم ‏زخم حق است پس هركس كه چيزى از برادر دينيش او را به تعجب انداخت، در اين باره خدا را‌ به‌ ياد آورد كه‌ اگر خدا را به ياد آورد به او آسيبى نمى‏رسد.

قال اميرالمومنين(ع): العين حق والرقى حق و السحر حق‌ و الفال حق.

اميرالمؤمنين(ع) فرمود: چشم‏زخم حق است، ورد حق است، سحر حق‌ است‌ و فالحق‌ است.

عن الصادق (ع) قال: لو كان شيى‏ء سبق القدر سبقته العين

امام صادق(ع) فرمود: اگر چيزى بر قضا ‌‌و قدر‌ پيشى مى‏گرفت، چشم ‏زخم پيشى مى‏گرفت.

امام رضا (ع) پس‌ از ردّ كارهايى كه مردم‌ براى‌ دفع چشم ‏زخم انجام مى‏دادند، فرمود: انما شفاء العين قرائة الحمد و المعوذتين.

همانا شفا يافتن از چشم ‏زخم، خواندن سوره حمد و معوذتين (سوره ناس و سوره فلق) است.

چشم زخم عبارت است از تأثير عميقنگاه‏كننده در نگاه‏شونده‌ كه از روىاعجاب و شگفتى، امواج خاصى را ازطريق چشم به سوى نگاه شوندهمى‏فرستد كه سبب آسيب ديدن آنشخص مى‏شود.

البته سند و مفهوم اين روايات قابل بررسى است، ولى از مجموع روايات استفاده مى‏شود كه موضوع چشم‏ زخم مورد تأييد معصومين (ع) بوده است.

بررسى‌ موضوع‌ چشم زخم در آيات قرآنى

در قرآن كريم نص صريحى درباره چشم زخم نيامده است، ولى برخى از مفسران آياتى را ناظر بر چشم‏زخم دانسته‏اند كه عمده‏ترين آن‏ها همين آيه مورد بحث (قلم/5) است. علاوه‌ برآن‌، دو آيه ديگر را هم مطرح كرده‏اندكه ‏عبارتند از:

و قال يا بنىّ لا تدخلوا من بابواحد و ادخلوا من ابواب متفرقه(يوسف /67)

طبق اين آيه؛ حضرت يعقوب به فرزندان خود سفارش مى‏كند‌ كه‌ وقتى براى‌ تهيه آذوقه به مصر رفتند‌، همگى از‌ يك‌ دروازه وارد نشوند، بلكه ازدروازه‏هاى گوناگون وارد شوند.

بعضى از مفسران در توجيه علت اين سفارش، گفته‏اند كه يعقوب مى‏ترسيد پسران‌ او‌ را چشم بزنند، چون آن‏ها يازده نفر بودند و براى‌ خود‌ شوكت وهيبتى داشتند.

به نظر مى ‏رسد كه اين آيه به موضوع چشم‏زخم دلالت نمى‏كند و ظاهر اين است كه يعقوب نگران آن‌ بود‌ كه‌ اگر پسرانش به‏طور دست‏جمعى از يكدروازه وارد مصر شوند، در ميان مأمورين‌ حكومت حساسيت ايجاد كند و باعث دردسر آن‏ها شود. شايدهم نگرانى يعقوب اين بود كه بر آن‏ها حسد برند و در نتيجه‌ به‌ آنان‌ آسيبى برسانند.

و من شرّ حاسد اذا حسد(فلق / 5)

در سوره مباركه فلق‌، به‌ پيامبر سفارش مى‏شود كه از شرّ چند چيز به خدا پناه ببرد، از جمله از شرِّ حسدكننده.

برخى‌ از‌ مفسران‌ گفته‏اند كه يكى ازآسيب‏هايى كه ممكن است حسدكننده به انسان برساند همان چشم‏زدن است‌، چون‌ گفته‌ شده كه عمده‏ترين عامل چشم‏زدن حسادت است.

روشن است كه اين آيه هم دلالتى برچشم زدن‌ ندارد‌. چون‌ حسدكنندههمواره مى‏خواهد به محسود خودآسيب وارد كند و اقدامات عملى براى نابودى او انجام دهد. البته‌ احتمالا اين‏كه‌ او را چشم بزند هم وجود دارد، ولى اين ربطى به آيه ندارد‌ و اگر‌ كسى اصلاً‌ چشم‏زخم را قبول نداشته باشد، هيچ نقصى در دلالت آيه به وجود نمى‏آيد.

كوتاه سخن‌ اين‏كه‌؛ با توجه به مجموع بحث‏هايى كه كرديم، نمى‏توان چشم زخم را رد كرد، به خصوص‌ اين‏كه‌ درروايات‌ بر آن تأكيد شده است، ولى دلالت آيات قرآنى بر آن به‏خصوص دو آيه اخير، محل تأمل‌ است‌.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *