دعا و حرز افزایش و گشایش رزق و روزی امیرالمومنین 

 

جهت تهیه دعا و حرز افزایش و گشایش رزق و روزی امیرالمومنین روی این عکس بالا کلیک نمایید.

امر معاش و کسب روزي از‌ انگيزه‌ هاي مهم انسان براي تلاش و کوشش در طول تاريخ بوده که موجب رقابت مثبت و منفي بين انسانها گرديده است ، آيا بين تلاش وکسب روزي او نسبت مستقيم وجود دارد‌، اختيار‌ انسان‌ تا چه حد در آن‌ دخيل‌ است‌ ؟ و آيا عوامل ديگري غير از تلاش و اختيار انسان در تحصيل روزي نقش دارند؟ اين عوامل چه مي باشند؟ يکي از مسائل مطروح در‌ آيات‌ و روايات‌ مسئلة رزق و روزي است که به خاطر اهميت‌ آن‌ در زندگي انسان ، با استعانت از خداوند سبحان ، در اين مقاله به ابعاد مختلف اين موضوع ، خواهيم پرداخت.

معني‌ رزق‌  

١. معني‌ رزق‌

در‌ لغت به معناي روزي ، جيره (معين ، ١٣٦٤: ج ١، ١٩٨) ، روزي دادن‌

(دهخدا، ١٣٣٨: ج ٧، ١٠٥٧٠) ، هر چه از آن نفع برند (صفي پور، بي تا: ج

٢، ٤٤٦) ، نفع بخشيدن (پادشاه ، ١٣٣٦‌: ج٣‌، ١٠٧٤‌) است. جمع آن ارزاق و در اصطلاح به چيزي گفته مي شود‌ که‌ خدا به جاندار مي رساند و او مي خورد

(جرجاني: ٧٠) گاهي به اعطاي دائمي اطلاق مي‌ شود‌، خواه‌ دنيوي يا اخروي ، و گاهي به نصيب و بهره و بعضا به غذائي که وارد‌ معده‌ مي‌ شود، تعبير شده است.

(اصفهاني ، ١٤٠٤: ١٦٤) ديگر به معني جيره سرباز که در‌ اول‌ هر‌ ماه پرداخت مي شود.

(المنجد: ٣٦١)

کاربردهاي کلمه رزق در قرآن کريم

کاربردهاي کلمه رزق در قرآن کريم

الف: خوراک‌ روزانه‌ و مواد غذائي

«و علي المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف » (بقره: ٢٣٣)، برآن کس که‌ فرزندش‌ متولد‌ شد (پدر) لازم است که خوراک و پوشاک مادران را به طور شايسته بپردازد.

«فلينظر‌ أيها‌ أزکي طعاما فليأتکم برزق منه » (کهف: ١٩)، تا مشاهده شود کدام طعام پاکيزه‌ تر‌ و حلال‌ تر است تا از آن روزي خود فراهم آريد.

ب: قرآن: (بهره اي از خير)

«و تجعلون‌ رزقکم‌ أنکم تکذبون » (واقعه: ٨٢) و (به جاي استفاده از قرآن) بهره خود را‌ تکذيب‌ آن‌ قرار مي دهيد.

ج: نبوت و علم

«قال يا قوم أ رأيتم إن کنت علي بينة من ربي‌ و رزقني‌ منه‌ رزقا حسنا» (هود: ٨٨) شعيب گفت اي قوم نظر شما چيست ؟ اگر‌ مرا‌ از جانب پروردگار جهت روشن و دليل قاطع باشد و از او بر من روزي حلال و پاکيزه (نبوت‌ و علم‌ ) برسد.

د: باران

«ينزل لکم من السماء رزقا» (غافر: ١٣) و از آن آسمان‌ (به‌ وسيله باران ) بر شما روزي فرستاد.

ه‌: خوراک‌ برزخي‌

«و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله‌ أمواتا‌ بل أحياء عند ربهم يرزقون » (آل عمران: ١٦٩) البته مپندارزيد که شهيدان راه‌ خدا‌ مرده اند، بلکه زنده اند‌ و نزد‌ خدا متنعم‌ خواهند‌ بود‌.

آية ياد شده مربوط به عالم‌ برزخ‌ و دربارة زندگي برزخي شهدا است ، مفسرين بر اساس روايات به اتفاق کلمه‌ يرزقون‌ را روزي برزخي معنا کرده اند‌ و گفته اند خداوند شهدا‌ را‌ تا روز قيامت با خوراکيها‌ و شراب‌ هاي بهشتي مهمان خود مي گرداند. (طباطبايي ، ١٣٦٣: ج ١، ٥٧٤)

رزق داراي معني عام‌ (مادي‌ و معنوي ) است و عبارت از هرگونه‌ نعمت‌ و خير‌ و بهره اي است‌ که‌ در زندگي نصيب شود‌ مانند‌ مال و ثروت ، جاه و مقام ، علم و کمال ، عزت در انظار، فرزند، سلامت روح و جسم و موارد‌ ديگر‌ و به همين جهت است که در‌ دعا‌ آمده است‌:

«اللهم‌ ارزقني‌ عقلا کاملا و لبا راجحا‌ و علما نافعا و عائلا کثيرا و جاها عظيما و ولدا صالحا و ايمانا ثابتا و خير الدنيا و الاخره و حيوه طيبه‌ و شفاعه‌ مقبوله و حج بيتک و زياره نبيک و الائمه‌ المعصومين‌ و الدفن‌ في‌ جوارهم‌ و الحشر معهم » (طيب‌ ، ١٣٦٦‌: ج ١،(110

خدايا به من عقل کامل و خرد افزون و دانش مفيد و اهل زياد و آبروي عظيم و فرزند صالح‌ و ايمان‌ ثابت‌ و خير دنيا و آخرت و زندگاني پاکيزه و شفاعت پذيرفته‌ شده‌ عنايت‌ فرما‌ و حج‌ خانه‌ ات و زيارت قبر پيامبرت و ائمه معصومين (ع ) و دفن در جوار ايشان و محشور شدن با ايشان را روزيم گردان.

رازق کیست

٢. رازق کيست ؟

خداوند روزي مخلوقات را برخود واجب کرده است‌.

«و ما من دابه في الأرض إلا علي الله رزقها و يعلم مستقرها و مستودعها کل في کتاب مبين » (هود: ٦) و هيچ جنبنده اي در زمين نيست جز آنکه روزي آن بر خداست و قرارگاه‌ اصلي‌ و آرامشگاه آن را مي داند همه درکتابي روشن موجود است.

براي فهم اين آيه به چند نکته بايد توجه کرد:

١) «دابه » از ماده «دبيب » به معني آهسته راه رفتن‌ و قدمهاي‌ کوتاه برداشتن است. (مکارم شيرازي ، ١٣٥٣: ج ٩، ١٥) و به هر موجودي که هر چند حرکتي اندک داشته باشد گفته مي شود. (طباطبايي ، ١٣٦٣: ج ١٠‌، ٢٢٠‌) و بيشتر به نوع خاصي از‌ جنبندگان‌ مثل اسب يا حيوان سواري اطلاق مي شود، اما قرينة مقام آيه ، که بيان وسعت علم خداي متعال است ، اقتضا دارد که همه جنبندگان‌ را‌ شامل شود.

٢) رزق به‌ معناي‌ عطا و بخشش مستمر است و چون روزي الهي عطاي مستمر او به موجودات است به آن رزق گفته مي شود. همانطور که در معناي لغوي رزق آمده ، تنها در نيازهاي مادي‌ خلاصه‌ نمي شود، بلکه عطاي معنوي را نيز شامل مي گردد. به همين دليل مي گوئيم «اللهم ارزقني علما تاما» خدايا علم کامل را روزيم کن و يا «اللهم ارزقني الشهاده في‌ سبيلک‌ » خدايا شهادت‌ در راهت را نصيبم گردان. البته در آيه مورد بحث ممکن است تاکيد بر ارزاق مادي بوده‌ باشد. هر چند اراده مفهوم عام نيز چندان بعيد نيست.

٣) «مستقر‌» از‌ ماده‌ (قر) به معناي قرارگاه و محل زيست است و منظور از آن در اين آيه محلي است که جنبنده ‌‌اي‌ در آن هست ، مادامي که در زمين است و زندگي زميني و دنيوي را مي‌ گذراند‌.

٤) «مستودع‌ » از ماده «ودع » به معني جاي نگهداري ، جايگاه موقت و امانتي است و در اين آيه آن‌ محلي است که جنبنده اي به طور موقت چند صباحي در آن قرار‌ مي گيرد و سپس از‌ آنجا‌ به محلي ديگر منتقل مي شود.

بعضي از مفسرين گفته اند منظور از «مستقر و مستودع » اماکن جنبندگان در حيات و بعد از ممات است (مجمع البيان، ج ١٢، ١٢) يا مراد از اين‌ دو کلمه صلب جنس نر و رحم جنس ماده است. يا مقصود آن مسکن هايي است که بعد از تولد در زمين دارند. همچنين ممکن است منظور از کلمه «مستودع »

اموري بالقوه‌ در‌ جنبنده باشد که بعدها فعال مي شود (حسيني الهمداني ، ١٣٨٠:

ج ٨، ٣٣٩). لکن اين معاني از سياق آيه بعيد است. مگر آنکه جملة «مستقرها و مستودعها» را جمله اي جداي از سياق‌ دانسته‌ ، بگوييم در مقام تفسير ما قبل خود نيست.

در حقيقت آيه يادشده مي فرمايد: تصور نشود که خداوند تنها به جنبندگاني که در جايگاه اصلي قرار دارند روزي مي‌ دهد‌، بلکه هر کجا و در هر وضع و شرايطي سهم آنها از روزي را به آنان مي بخشد، زيرا که هم جايگاه اصلي آنان را مي داند و هم از تمام نقاطي‌ که‌ به‌ آن نقل مکان مي کنند‌، با‌ خبر‌ است. از حيوانات غول پيکر دريايي گرفته تا جنبندگان بسيار کوچکي که به زحمت ديده مي شوند، هر يک مناسب حالشان‌ آنچه‌ را‌ لازم دارند، مقدر کرده است. اين روزي به‌ اندازه‌ روزي گيرنده و مناسب حال موجودات است و از نظر «کميت » و «کيفيت » کاملا منطبق برخواسته ها و نيازهاي آنان است.

٥) «کتاب مبين‌ » به‌ معناي‌ نوشته آشکار است و اشاره اي به مرحله ‌ ‌اي از علم‌ وسيع پروردگار مي باشد که گاهي از آن تعبير به «لوح محفوظ » مي شود، ممکن است اين تعبير‌ اشاره‌ به‌ اين باشد که هيچ کس نبايد براي به دست آوردن روزي‌ خود‌ کمترين نگراني به خويش راه دهد و تصور کند که ممکن است در گرفتن سهم خويش به‌ اصطلاح‌ از‌ قلم بيفتد، چرا که نام همگي در کتاب آشکاري ثبت است که‌ همه‌ را‌ به حساب آورده و آشکار بيان مي کند.

موضوع تامين نيازمنديهاي موجودات زنده – رزق و روزي‌ آنها‌ – از‌ جالب ترين موضوع هايي است که با گذشت زمان و پيشرفت علم پرده از اسرار‌ آن‌ برداشته مي شود و صفحه هاي شگفت انگيز تازه اي از کشفيات علم فاش‌ مي‌ کند‌. در گذشته دانشمندان بسياري به اين مي انديشندند که اگر در اعماق درياها موجودات‌ زنده‌ اي وجود داشته باشند، غذاي آنها از چه راهي تامين مي شود؟ پرسش فوق‌ از‌ اين‌ جهت مطرح مي شود که ريشه اصلي غذاها به نباتات و گياهان باز مي گردد که‌ آنها‌ هم نيازمند به نورآفتاب هستند و در اعماق بيش از ٧٠٠ متر نوري‌ وجود‌ ندارد‌ و يک شب تاريک ابدي بر آن سايه افکنده است.

 امروزه معلوم شده است که نور‌ آفتاب‌ ، گياهان‌ ذره بيني را در سطح آب و در بستر امواج پرورش مي دهد‌ و هنگامي‌ که مرحله تکامل خود را پيمودند همچون ميوه رسيده اي به اعماق دريا فرو مي روند‌ و سفره‌ نعمت را براي موجودات زنده ژرفاي آب فراهم مي سازند.

از سوي‌ ديگر‌ بسيارند پرندگاني که از ماهيان دريا تغذيه‌ مي‌ کنند‌، حتي انواعي از شب پره ها وجود‌ دارند‌ که در ظلمت شب همچون غواصي ماهر به اعماق آب فرو مي روند‌ و با‌ امواج مخصوص که صادر مي‌ نمايند‌، صيد خود‌ را‌ شناسايي‌ و شکار مي کنند.

روزي رساندن خدا‌ به‌ موجودات مختلف ، به راستي حيرت انگيز است. از جنيني که در شکم‌ مادر‌ قرار گرفته و هيچ کس به هيچ‌ وجه در آن جايگاه‌ تاريک‌ اسرار آميز به او دسترسي‌ ندارد‌ تا حشرات گوناگوني که در اعماق تاريک زمين و لانه هاي پر پيچ و خم‌ ، در‌ لابه لاي درختان ، بر فراز‌ کوه‌ ها‌ و در قعر دره‌ ها‌ زندگي مي کنند،

 هيچ‌ يک‌ از علم او پنهان نيستند و همان گونه که قرآن مي فرمايد: خداوند هم جايگاه‌ اصلي‌ و هم محل آنان را مي داند‌ و هرجا‌ باشند روزي‌ را‌ به‌ آنان حواله مي کند‌. جالب اينکه در آيه مذکور به هنگام بحث از روزي فراوان تعبير « دابه و جنبنده » استفاده‌ شده‌ است و اين اشاره لطيفي به موضوع‌ نسبت‌ «انرژي‌» و «حرکت‌ » است‌. مي دانيم هر‌ جا‌ حرکتي وجود دارد نيازمند به انرژي اي است که منشاء حرکت گردد، قرآن نيز در آيات‌ مورد‌ بحث‌ مي گويد: خدا به تمام جنبندگان (متحرکان‌ ) روزي‌ مي‌ بخشد‌ و اگر‌ حرکت‌ را به معني وسيعش تفسير کنيم ، گياهان را نيز در بر مي گيرد. زيرا آنها نيز يک حرکت بسيار دقيق و ظريف در مسير نمو دارند و به همين‌ دليل در فلسفه نيز يکي از اقسام حرکت را مسئلة نمو مي دانند.

و اما اينکه فرمود: «علي الله رزقها» کلامي است که دلالت مي کند بر اينکه خداي تعالي اعطاي‌ رزق‌ را بر خود واجب کرده است. اما آيا روزي ، حقي براي خلق بر عهده خداي تعالي است ؟ آيا اين اشکال وارد نيست که ، چگونه حقي در برابر خلق خداي‌ تعالي‌ بر او ثابت مي شود؟ پاسخ اينکه اين حق را خداي تعالي بر خود واجب کرده است نه اينکه کسي از او طلب کار‌ باشد‌ و در کلام خداي تعالي براي‌ اين‌ مطلب مصاديقي

هست. مثل:

«کتب علي نفسه الرحمه » (انعام: ١٢)، رحمت را بر خود مقدر داشته «کان حقا علينا نصر المؤمنين » (روم: ٤٧)، ياري‌ مومنان‌ حقي برعهده ماست.

در‌ مجموع‌ از اين آيات برمي آيد که ، رزق ما به دست خداست ، پس در برابر ديگران گردن خم نکنيم ، براي کسب روزي نه حرص بورزيم و نه بترسيم ، زيرا خدا هم منابع‌ رزق‌ را در اختيارمان قرار داده و هم عقل و تلاش را وسيله استخراج و اکتشاف و تحصيل آن منابع قرار داده است. لذا حضرت علي (ع ) در وصيت به امام حسن (ع ) می فرماید:

دعای رزق و روزی برای مغازه

 

رزق دو‌ گونه‌ است ، نوعي‌ از آن را بايد با تلاش بدست آوري و نوعي ديگر خود بسوي تو مي آيد مثل نور‌ و باران و هوا در طبيعت و هوش و حافظه و استعداد در انسان (نهج البلاغه‌ ، ١٣٧٩‌: نامه‌ ٣١، ٥٣٤)

برخي انسانها تصور مي کنند که روزي به دست کسي غير خداي متعال است. يکي ‌‌خيال‌ مي کند عامل روزي او علم و کسب و تجارت و صنعت است ، همانند قارون که‌ گفت‌: «إنما‌ أوتيته علي علم عندي » (قصص: ٧٨) ديگري مي پندارد روزي به دست غير است ، روزي‌ زن به دست شوهر، روزي فرزند به دست پدر، روزي کارگر و کارمند بدست‌ کار فرما و رئيس و مانند‌ اينها‌ و بعضي گمان مي کنند به دست اسباب است. خداوند رازق بالذات تمام مخلوقات است ، چنانکه

فرمود:

«إن الله هو الرزاق ذو القوه المتين » (ذاريات: ٥٨) همانا خداوند بسيار روزي رسان و صاحب‌ قدرت و توانمند است. مقدم شدن ضمير هو دليل حصر است و همچنين فرمود: «و ما من دابه في الأرض إلا علي الله رزقها» (هود: ٦) و هيچ جنبنده اي در زمين نيست جز آن که‌ روزي‌ آن بر خداست به دليل آنکه آفريننده همه چيز خدا است و روزي مخلوقات نيز به دست خود اوست و از طرفي رزاق از «اسماء حسني » است که مخصوص خداست و اگر به‌ غيرخدا‌ اطلاق شود بالعرض است. به اين آيات توجه کنيد: «و لا تؤتوا السفهاء أموالکم التي جعل الله لکم قياما و ارزقوهم فيها و اکسوهم و قولوا لهم قولا معروفا » (نساء: ٥) خوراک و پوشاک دهيد‌ انسان‌ را

«و إذا حضر القسمه أولوا القربي و اليتامي و المساکين فارزقوهم منه » (نساء: ٨) و چون به هنگام تقسيم ارث خويشان غير وارث و يتيمان و تنگدستان حضور يافتند آنان را از مال روزي رسانيد‌ و از‌ جمله‌ «هو خير الرازقين » (مومنون: ٧٢‌) و او‌ بهترين‌ روزي دهندگان است و «انت خير الرازقين » (مائده: ١١٤) و تو بهترين روزي دهندگان هستي. از اين آيات چنين استفاده مي شود که‌ خدا‌ رازقان‌ را بسيار شمرده و خود را بهترين آنها خوانده‌ است‌.

البته بايد توجه داشت روزي بشر وابسته به نظام موجودات و حيوانات و نباتات و فصول چهار گانه است که بر اساس‌ سنت‌ و تدبير‌ خداي متعال بنا شده است و به جز پروردگار کسي نمي‌ تواند نيازهاي بشر را تامين نمايد.

دعا و حرز افزایش و گشایش رزق و روزی امیرالمومنین 

٣. کافي بودن رزق براي روزي خواران

الف: بعد از آنکه گفته شد‌ خداوند‌ روزي‌ مخلوقات را بر خويش واجب نموده است ، اين سئوال پيش مي‌ آيد‌ که آيا براي همه انسانها روزي به اندازه کافي وجود دارد؟ در اين باره مرحوم علامه طباطبائي‌ مي‌ فرمايد‌:

«روشن است قضايي که خداي تعالي بر جهان رانده محيط به عالم‌ است‌ و تمامي‌ ذرات را فرا گرفته و آنچه در هر موجودي جريان دارد، چه در خودش و چه‌ در‌ اشکال‌ وجودش ، همه از آن قضا است. به عبارت ديگر سلسله حوادث عالم را با‌ نظام‌ جاري در آن تاليف شده از علت تامه و معلولهايي است که از علل‌ خود‌ تخلف‌ نمي کنند.» (طباطبايي ، ١٣٦٣:

ج ١٨، ٥٦٥)

از اينجا معلوم مي شود که رزق و مرزوق‌ دو‌ امر متلازمند که به هيچ وجه از هم جدا شدني نيستند. پس معنا‌ ندارد‌ موجودي‌ با انضمام و لاحق شدن به چيزي ديگر، شکل جديد به خود بگيرد و آن چيز منضم‌ و لاحق‌ در اين شکل با او شرکت نداشته باشد. پس نه اين فرض‌ معنا‌ دارد‌ که مرزوقي باشد که در بقاي خود از رزقي استمداد جويد، ولي رزق با آن‌ مرزوق‌ نباشد‌، نه اين فرض ممکن است که رزقي وجود داشته باشد ولي مرزوقي‌ نباشد‌ و نه اين فرض ممکن است که رزق مرزوقي از آنچه مورد حاجت باشد، زيادتر باشد و نه‌ اين‌ فرض ممکن است که مرزوقي بدون رزق بماند.

بنابراين روزي روزي خواران‌ توسط‌ خداي تعالي به اندازه و مناسب تقسيم شده‌ است‌.

ب: چند‌ روايت در اين زمينه:

در ارشاد مفيد‌ از‌ علي (ع ) آمده که در ضمن ‌ ‌حديثي فرمودند: «به طلب رزق برخيزيد که رزق‌ تنها‌ براي طالب رزق ضمانت شده‌ است‌ ». (همان: ٥٧٥‌)

١. روايت‌ شده‌ از جعفر بن محمد و وي از‌ پدرش‌ و او از جدش علي (ع ) که فرمود:

رسول خدا فرمود: يا علي ، به‌ درستي‌ که يقين اين است که احدي‌ را با خشم خدا‌ خشنود‌ نسازي و احدي را به سبب‌ آنچه‌ خدا به تو داده نستاني و احدي را به سبب آنچه که خدا به‌ تو‌ نداده مذمت نکني که رزق‌ نه‌ به‌ حرص حريص بدست‌ مي‌ آيد و نه کراهت اکراه‌ کننده‌ مي تواند آن را بگرداند. (همان)

٢. درکتاب کافي به سندي از ابوحمزه ثمالي که‌ ازحضرت‌ باقر (ع ) روايت شده که

رسول اکرم‌ (ص ) در‌ سفر حجة‌ الوداع‌ فرمود‌:

جبرئيل امين به قلب‌ من القا نمود که هرگز مرگ گريبان کسي را نگيرد جز هنگامي که از آنچه‌ روزي‌ او بوده برخوردار شود، پس در‌ بارة‌ طلب‌ روزي‌ ، بپرهيزيد‌ از اينکه چنانچه‌ روزي‌ شما دير برسد آنرا از طريق حرام بدست آوريد، زيرا پروردگار نياز (روزي ) هر يک از‌ افراد‌ بشر‌ را از طريق حلال آماده کرده و هرگز‌ از‌ حرام‌ روزي‌ براي‌ کسي‌ قرار نداده است. پس هر که در طلب روزي خويشتن دار و بردبار باشد، روزي او از راه حلال خواهد رسيد و هر کس اين مژده را نپذيرد و روزي‌ خدا را از حرام بدست آورد از رزق حلال بي بهره و مواخذه نيز خواهد شد. (حسيني الهمداني ، ١٣٨٠: ج ٣، ٤٥)

 

ج: نقش تلاش انسان در کسب روزي

با عنايت به اينکه خداوند‌ روزي‌ مخلوقات را برخويش واجب نموده و به اندازه همه مخلوقات نيز روزي وجود دارد، و با توجه به آية «ما من دابه في الأرض إلا علي الله رزقها» (هود: ٦) و رواياتي که‌ روزي‌ را مقدر و معين معرفي مي کند، آيا مي توان گفت روزي هرکسي تا پايان عمرتعيين شده و خواه ناخواه به او مي رسد يا‌ اينکه‌ بايد در جهت کسب آن‌ تلاش‌ نمود؟

براي پاسخ به اين سوال بايدگفت که بر اساس آيات و روايات اسلامي پايه هرگونه بهره گيري مادي و معنوي براي انسان سعي و کوشش و تلاش اوست‌ «و أن‌ ليس للإنسان إلا ما‌ سعي‌ » (نجم: ٣٩) سهم انسان جز آنچه تلاش کرده نيست. و پيشوايان اسلامي و پيامبران الهي در بسياري از مواقع کارهاي سخت و پر مشقت مي کردند تا به ديگران درس بدهند، اگر مفهوم‌ رساندن‌ روزي از طرف خدا نشستن در خانه ، ترک سعي و تلاش و انتظار رسيدن روزي باشد، پيامبران و امامان که از همه آشناتر به مفاهيم ديني بودند نبايد کار مي کردند و نبايد براي‌ کسب‌ روزي اين‌ همه تلاش مي نمودند.

بنابر اين روزي هر کس مقدر و ثابت است ولي در عين حال مشروط‌ به تلاش و کوشش مي باشد. هر گاه اين شرط حاصل نشود‌ مشروط‌ نيز‌ از ميان مي رود.

اين درست مانند آن است که مي گوييم هر کس اجلي دارد و مقدار ‌‌معيني‌ از عمر بهره مند مي شود. مسلما مفهوم اين سخن آن نيست که‌ اگر‌ انسان‌ حتي دست به خودکشي بزند و يا تغذيه ناصحيح داشته باشد تا اجل معيني زنده مي‌ ماند، بلکه مفهومش اين است که بدن استعداد بقا تا مدت معيني دارد‌، مشروط بر اين که‌ اصول‌ بهداشت را رعايت کند و از موارد خطر بپرهيزد و آنچه را سبب مرگ زودرس مي شود از خود دور کند.

نکتهه مهم اين است که معين بودن روزي درواقع مانعي است براي‌ افکار مردم حريص و دنيا پرست ، که براي تامين زندگي به هر دري مي زنند، و هر ظلم و جنايتي را مرتکب مي شوند به گمان اينکه اگر چنين نکنند زندگيشان تامين نمي شود‌.

آيات‌ قرآن و احاديث اسلامي به اينگونه افراد هشدار مي دهد که بيهوده دست و پا نزنند و به طريق نامعقول و نامشروع براي تهيه روزي تلاش ننمايند، زيرا سعي و کوشش آدمي و علم و اراده او‌ براي‌ کسب روزي علت جزئي است نه سبب تام و گرنه بايد همواره در همه اشخاص اين سعي و کارداني موثر واقع شود و صاحبش را به رزق فراوان برساند، با اينکه انسان‌ با‌ چشم خود مي بيند که اين گونه نيست و بسياري از جويندگان مايوس برمي گردند و بسيار کوشندگان هستند که نتيجه اي عايدشان نمي شود.

پس معلوم مي شود غير از‌ کوشش‌ و کارداني‌ ، خود انسان ، شرايط و علل زماني‌ و مکاني‌ ديگري‌ هم موثر است و علاوه بر اين موانع مختلفي وجود دارند که مانع از به نتيجه رسيدن کوشش ها مي شوند لذا‌ حضرت‌ علي‌ (ع ) مي فرمايند:

«عرفت الله بفسخ العزائم و حل العقود‌ و نقض‌ الهمم » (نهج البلاغه ، ١٣٧٩: حکمت ٢٥٠)

خدا را از سست شدن اراده هاي قوي ، گشوده شدن گره هاي دشوار‌ و در‌ هم‌ شکسته شدن تصميم ها شناختم.

در صورتي که تمام شرايط‌ دست به دست هم دهند و هيچ يک از موانع هم پيش نيايد، آن وقت تلاش ها و کارداني ها‌ هم‌ موثر‌ مي شوند. البته بعضي از روزي ها هست که چه انسان‌ به‌ دنبال آن برود يا نرود به سراغ او مي آيند. مانند:

نور آفتاب ، باران ، هوا، عقل‌ و هوش‌ و استعدادي‌ که از روز نخست در وجود ما ذخيره شده است. اگر با‌ تلاش‌ و کوشش‌ خود از اينگونه مواهب که از لطف خدا به ما مي رسد، به طور‌ صحيحي‌ نگهداري‌ نکنيم ، بي ترديد از دست مي رود يا بي اثر مي ماند.

حديث معروفي‌ که‌ از علي (ع ) نقل شده که فرمودند: «و اعلم يا بني أن الرزق رزقان رزق‌ تطلبه‌ و رزق‌ يطلبک» (مجلسي ، ١٤٠٤: ج ٥، ١٤٧، روايت ٤ باب ٥) نيز اشاره به همين حقيقت دارد. و بدان پسرم‌ رزق‌ دو رزق است ، رزقي که تو آن را ميجوئي و رزقي که آن تو‌ را‌ مي‌ جويد.

در پاره اي از موارد نيز انسان به دنبال چيزي نمي رود ولي بر‌ اثر‌ يک سلسه تصادف ها، موهبتي نصيب او مي شود. اين حوادث گر‌ چه‌ در‌ نظر ما تصادف است اما درواقع ، و از نظر سازمان آفرينش ، حسابي در آن مي باشد‌.

بدون‌ شک‌ حساب اينگونه روزي ها از روزي هايي که در پرتو تلاش و کوشش‌ به‌ دست مي آيند جدا است و حديث ياد شده ممکن است اشاره به اينها نيز باشد. ولي‌ به‌ هرحال نکته اساسي اين است که تعليمات اسلام به ما مي گويد‌، براي‌ تامين زندگي بهتر، چه مادي و چه معنوي‌ بايد‌ تلاش‌ بيشتر کرد و فرار از کار، به گمان‌ مقسوم‌ بودن روزي ، غلط است.

د: تقسيم رزق

قرآن کريم در سوره زخرف ، آيه ٣٢‌ تقسيم‌ رزق را به خدا نسبت‌ داده‌ و مي فرمايد‌:

«أ هم‌ يقسمون‌ رحمه ربک نحن قسمنا بينهم معيشتهم‌ في‌ الحياه الدنيا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتخذ بعضهم بعضا سخريا و رحمه‌ ربک‌ خير مما يجمعون» (زخرف: ٣٢)

آيا‌ آنها بايد فضل و رحمت‌ خداي‌ تو را تقسيم کنند در‌ صورتي‌ که ما خود معاش و روزي آنها را در حيات دنيا تقسيم کرده ايم‌ و بعضي‌ را به بعضي به درجاتي‌ برتري‌ داده‌ ايم تا بعضي‌ ازمردم‌ بعضي ديگر را مسخر‌ خدمت‌ کنند و رحمت خدا از آنچه جمع مي کنند بسي بهتر است.

دليل اينکه اختيار‌ ارزاق‌ و معيشت ها به دست انسان نيست‌ ، اختلاف‌ افراد مردم‌ در‌ دارائي‌ ، فقر، عافيت ، صحت و اولاد‌ و ساير چيزهايي است که رزق شمرده مي شود. با اينکه هر فرد از افراد بشر‌ را‌ که در نظر بگيريم ، مي بينيم‌ که‌ او‌ هم‌ مي‌ خواهد از ارزاق‌ نهايت‌ درجه اش را که بيش از آن تصور ندارد، دارا باشد اما مي بينيم که هيچ‌ يک‌ از‌ افراد به چنين آرزوئي نمي رسند و به‌ همه‌ آنچه‌ که‌ آرزومندند‌، نائل‌ نمي شوند. از اينجا مي فهميم که ارزاق به دست انسان نيست، چون اگر مي بود هيچ فرد فقير و محتاجي در هيچ يک از مصاديق رزق يافت‌ نمي شد و هيچ دو نفري در داشتن ارزاق مختلف و متفاوت پيدا نمي شد. پس اختلافي که در ميان انسان ها مي بينيم روشن ترين دليل است بر اينکه رزق دنيا‌ به‌ وسيله مشيت الهي و نه با مشيت انسان در بين خلق تقسيم شده است.

و اما ‌ ‌در مورد قسمت دوم آيه يعني «رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتخذ بعضهم بعضا سخريا‌» (زخرف‌: ٣٢) که به جاه و آبرو بر مي گردد، آن نيز از ناحيه خدا تقسيم مي شود، چون متوقف بر صفات مخصوصي است که‌ به‌ سبب آن درجات انسان در‌ جامعه‌ ارتقاء مي يابد و با ارتقاي درجات مي تواند پايين دستان خود را تسخير کند و تحت فرمان خود در آورد و آن صفات عبارت است از‌ فطانت‌ ، زيرکي ، شجاعت ، بلند همتي‌ ، قاطعيت‌ ، عزم داشتن ، ثروت ، قوم و قبيله و امثال اينها. « ليتخذ بعضهم بعضا سخريا» (زخرف: ٣٢) تا يکديگر را بخدمت گيرند.

در اينجا سوالي پيش مي آيد که چگونه قرآن استخدام و تسخير انسان‌ به‌ وسيله انسان را تائيد نموده است ؟ آيا اين امر پذيرش نظام طبقاتي اقتصادي (طبقه استثمارگر و استثمار شده ) نيست ؟

پاسخ اين است که اگر اين نسبت تسخيري يک طرفه باشد يعني‌ فقط‌ يک گروه‌ خاص بتوانند قدرت و امکان اين تسخير را داشته باشند، اشکال وارد است ، چنانچه بعضي از مفسران اين‌ نسبت را يک طرفه گرفته و گفته اند: معناي آيه اين است‌ که‌ ، از‌ روي حکمت بعضي از آنها را بر بعضي ديگر درجاتي برتر قرار داده ايم تا اينکه بعضي ‌‌از‌ آنها بعضي ديگر را براي خدمت لازم مسخر و براي رفع حاجت خود استخدام‌ کنند‌ (خسرواني‌ ، ١٣٩٧: ج ٧، ٣٩٦) (رهنما، ١٣٤٦: ج ٤، ٤٥).

اما به واقع منظور از اين آيه استخدام و تسخير طرفيني‌ و استخدام عمومي مردم نسبت به يکديگر است. توضيح اينکه کثرت حوائج انسان در‌ زندگي دنيا آن قدر‌ زياد‌ است که يک فرد انساني نمي تواند همه آنها را در زندگي فردي خود برآورده نمايد. و مجبور است در اجتماع زندگي کند و از اين رو است که اولا، بعضي ، بعضي ديگر‌ را به خدمت خود مي گيرند و از آنان استفاده مي نمايند ثانيا اساس زندگي را تعاون و معاضدت يکديگر قرار مي دهند.

در نتيجه افراد اجتماع هر چه دارند با داشته هاي‌ ديگران‌ معاوضه مي کنند و از همين جا نوعي اختصاص درست مي شود و لازمه اين نوع زندگي اين است که هر فردي ، در هر کاري که تخصص دارد، سعي کند آن کار‌ را‌ به بهترين وجه ممکن انجام دهد و از آنچه درست مي کند، هر چه خودش لازم دارد نگه مي دارد و مازاد آن مورد استفاده ديگران واقع مي شود، چون ديگران‌ به‌ کاري ديگر اشتغال دارند و او هم به فرآورده هاي آنها محتاج است و مايحتاج خود را با مازاد فرآورده هاي خود مبادله مي کند.

حال اگر غير از اين بود‌ و همه‌ انسانها‌ از نظر هوش ، استعداد روحي‌ و جسمي‌ يکسان‌ بودند، نظامات اجتماعي سامان نمي يافت. همانگونه که اگر اعضاي بدن انسان از نظر ساختمان و ظرافت و مقاومت همه شبيه هم بودند‌ نظام‌ جسم‌ انسان مختل مي شد. استحکام استخوان پاشنه پا‌ کجا‌ و ظرافت شبکيه چشم کجا؟

هرکدام از اين دو وظايفي دارند که براي آن ساخته شده اند. تسخير متقابل انسان همانند‌ تسخير‌ متقابلي‌ است که در اعضاي بدن مثل دستگاه تنفس ، گردش خون‌ ، تغذيه و ساير دستگاهها مي باشد. آيا چنين تسخيري مي تواند اشکال داشته باشد؟ مسلما نه ، به همين ترتيب استخدام‌ و تسخير‌ انسانها‌ نسبت به يکديگر هيچ اشکالي ندارد.

و اگر گفته شود جمله «رفعنا‌ بعضهم‌ فوق بعض درجات » دليل بر عدم عدالت اجتماعي است ، مي گوئيم اين در صورتي است که‌ عدالت‌ به‌ معني مساوات تفسير شود.

درحاليکه حقيقت عدالت آن است که در يک‌ سازمان‌ هر‌ چيز در جاي خود قرار گيرد.

آيا وجود سلسله مراتب در يک لشکر يا‌ يک‌ سازمان‌ اداري و يک کشور دليل بر وجود ظلم در آن دستگاه است ؟

ممکن است افرادي‌ ناآگاهانه‌ يا در مقام شعار و فريب کلمه مساوات را بدون توجه به مفهوم واقعي‌ آن‌ در‌ همه جا بکار برند، اگر چه در عمل وجود نظم بدون تفاوت ها امکان‌ پذير‌ نيست ولي هرگز وجود اين تفاوت ها نبايد بهانه اي براي استثمار انسان‌ بوسيله‌ انسان‌ ديگر گردد. همه بايد آزاد باشند تا نيروهاي خلاق خود را به کار گيرند و نبوغ‌ خود‌ را شکوفا سازند و از نتايج فعاليت هاي خود بي کم و کاست بهره‌ گيرند‌ و کساني‌ که در مورد نارسائي ها قدرت دارند، بايد براي رفع آن بکوشند.

به هر حال‌ نکته‌ باريک‌ و دقيق اين جاست که انسانها همچون ظروف يکدستي نيستند که در يک‌ کارخانه‌ به يک شکل و دقيقا به يک اندازه و با يک نوع فايده ساخته شوند. زيرا اگر چنين‌ بود‌ حتي يک روز هم نمي توانستند با هم زندگي کنند.

از طرفي‌ انسانها‌ مانند پيچ و مهره هاي يک دستگاه نيستند‌ که‌ سازنده‌ و مهندسش آنرا تنظيم کرده و به طور اجباري‌ به‌ کار خود ادامه دهند، بلکه آزادي اراده ، مسئوليت و وظيفه دارند. اين معجون خاصي‌ است‌ که انسانش مي نامند و خرده‌ گيري‌ ها و ايرادها‌ غالبا‌ از‌ عدم شناخت اين انسان سرچشمه ميگيرد‌.

نتيجه‌ اين که تقسيم کننده ارزاق مادي و معنوي در بين مردم ، خداي سبحان‌ است‌. تفاوت هاي مردم در رزق يکي‌ از حکمت هاي الهي‌ است‌ ، تا مردم به يکديگر نيازمند‌ شوند‌ و تشکيل زندگي اجتماعي دهند و صفات ايثار و سخاوت و صبر و قناعت در آنان شکوفا شود‌ و اين‌ که خداوند هيچ انساني را‌ در‌ تمام‌ جهات بر انسان‌ هاي‌ ديگر امتياز نبخشيده و هر‌ انساني‌ امتيازاتي دارد و تسخير و استخدام هر کسي بر ديگري از همين امتيازات سرچشمه مي گيرد‌، اين‌ عين عدالت و تدبير و حکمت خداي متعال‌ است‌.

٤. توسعه و تنگي‌ روزي‌

الف‌: چه بسيارند افراد شايسته‌ اي که در زندگي از امکانات فراوان دنيايي محروم هستند و چه بسيار افراد ضعيف و ناتوان‌ (در‌ ابعاد مختلف علمي ، اخلاقي و انساني ) که‌ آنان‌ را‌ از‌ هر‌ نظر برخوردار از‌ نعمتهاي‌ مادي مي بينيم.

 انسان خداشناس طريق مشروع براي کسب روزي را طي ميکند و از راهي که‌ خدا‌ حلال‌ کرده و به آن دستور داده روزي به‌ دست‌ مي‌ آورد‌. اما‌ گاهي‌ نتيجه مادي روزي در کسب رزق بر خبيث گشاده ، اما بر انسان نيک تنگ مي گردد. چه بسا وي در اين مسير تلاش بيشتري نسبت به خبيث‌ کرده باشد.

 اگر پيروزي هاي مادي همگي در سايه تلاش و کوشش خود افراد و لياقت هاي آنان به دست آيد، نبايد شاهد چنين صحنه هايي باشيم ، پس حقيقت چيست ؟ توسعه و تنگي‌ روزي‌ به دست کيست ؟

به تصريح قرآن کريم ، توسعه و تنگي روزي در دست خداست چنانچه مي فرمايد:

«إن ربک يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر إنه کان بعباده خبيرا بصيرا» (اسرا‌: ٣٠‌).(همانا خداي تو هر که را خواهد روزي وسيع دهد و هر که را خواهد تنگ روزي گرداند که او به صلاح کار بندگان‌ خود‌ کاملا آگاه و بصير است )

عبارت‌ «إنه‌ کان بعباده خبيرا بصير» (اسرا: ٣٠) بيانگر اين است که اين قبض و بسط رزق ، بي حساب نبوده و بر اساس عللي است که خداوند بر‌ آنها‌ آگاه است و صلاح بندگان‌ در‌ آن لحاظ شده است. قرآن کريم در آيات متعددي به اين مسئله تاکيد کرده است از جمله در آيات مبارکه (بقره: ٢٤٥)، (رعد: ٢٦)، (اسراء: ٣٠)، (قصص: ٨٢)، (عنکبوت: ٦٢‌)، (روم‌: ٣٧)، (سبا: ٣٩ و ٣٦)، (زمر: ٥٢)، (شورا: ١٢)

روشن است که تاثير تلاش انسان و وارد شدن از راههاي صحيح را نمي توان در کثرت روزي بي تاثير دانست ، اما همان‌ گونه‌ که بيان‌ شد اراده و تلاش انسان نه همه علل بلکه جزء العله است. کسي که نهالي را مي کارد‌ و از آن ميوه برداشت مي کند نمي تواند بگويد همه کار‌ بدست‌ من‌ بوده است. غير از باغبان ، شرايط بسياري در پرورش اين نهال و به ثمر نشستن آن ، دخيل بوده ‌‌اند‌.

اين مقدمات بيانگر آن است که در پشت عالم اسباب ، دست نيرومند ديگري‌ هست‌ که‌ آن را طبق برنامه حساب شده اي اداره مي کند. درست است که انسان بايد‌ در زندگي تلاش و کوشش کند و اين تلاش و کوشش کليد حل بسياري ‌ ‌از مشکلات‌ است ، اما اشتباه بزرگي‌ است‌ که ما مسبب الاسباب را فراموش کنيم و تنها چشم به اسباب بدوزيم و خودمان را موثر واقعي بدانيم.

يکي از اسرار ناکام ماندن جمعي از آگاهان لايق و کامياب شدن جمعي از جاهلان‌ بي کفايت همين است ، تا هشداري براي همه باشد تا در عالم اسباب گم نشوند و تنها بر نيروي شخصي تکيه نکنند. لذا در پايان آيه ٥٢ از سوره زمر مي فرمايد‌: «إن‌ في ذلک ل̂Hيات لقوم يؤمنون » همانا در اين آيات نشانه هايي براي گروهي است که ايمان مي آورند.

بنابر اين کاهش يا افزايش روزي براي مردم با ايمان نشانه‌ هايي‌ از ظهور قدرت خدا و موثر نبودن صرف اراده خلق و عاملي براي آزمايش انسان است.

شخص مومن فراخي روزي را دليل خوبي و تنگي رزق را دليل بدي نمي داند و همه‌ اينها‌ را براي اندرز و تذکر غافلان و کساني مي داند که در کسب و کار و عمل ، اتکا و توکل به خدا ندارند و خود يا غيرخدا را منشاء اثر ميدانند و مومن سعي دارد با‌ توجه‌ به‌ مسائل اشاره شده خود را‌ از‌ غفلت‌ دور نمايد و نهايت تلاش را در کسب روزي از راه صحيح بنمايد اما در آنچه که بدست مي آيد راضي باشد‌ به‌ رضاي‌ خدا و اطمينان نمايد در اينکه خداوند در عطاي‌ اين‌ مقدار روزي ظرفيت وجودي و صلاح او را در نظر دارد.

ب: برخي عوامل گشايش و افزايش روزي

١. اطعام: پيامبر خدا صلي‌ الله‌ عليه‌ و اله و سلم مي فرمايند: روزي کسي که اطعام مي کند‌، سريعتر از فرو رفتن کارد در کوهان شتر به سويش مي آيد. (مجلسي ، ١٤٠٤: ج ٧١، ٣٦٢، ح١٧)

٢. طهارت‌ و پاکيزگي‌: به‌ رسول خدا (ص ) عرض شد دوست دارم روزيم زياد شود، فرمودند: پيوسته‌ در‌ حال طهارت و پاکيزگي باش ، روزيت افزايش مي يابد.

٣. صدقه: پيامبر خدا (ص ) مي فرمايند: صدقه زياد بدهيد‌ تا‌ خداوند‌ به شما روزي بدهد. (مجلسي ، ١٤٠٤: ج ١٧٦، ح١٠)

٤. کمک مالي به مومنين‌: امام‌ علي‌ (ع ): کمک مالي به برادر ديني روزي را زياد مي کند (همان: ج ٧٤، ٣٩٥، ح٢٣‌)

٥. امانتداري‌: امام‌ علي (ع ): امانتداري روزي را مي افزايد (همان چ ٧٥، ١٧٢، ح (71

٦. حسن نيت: امام علي‌ (ع ): هرکه‌ خوش نيت باشد، روزيش زياد مي شود (همان ج١٠٣، ٢١، ح١٨)

٧. دعا براي‌ مومن‌: امام‌ باقر (ع ): پشت سر برادر مومنت دعا کن که اين کار روزي را به طرف‌ تو‌ سرازير مي کند. (همان ج٧٦، ٦، ح١٤)

٨. دادن زکات: امام باقر (ع ): زکات دادن روزي‌ را‌ مي‌ افزايد. (همان ج ٩٦، ١٤، ح (27

٩. رفتار نيکو باخانواده: امام صادق (ع ): هر که با خانواده خود‌ نيکو‌ کار باشد روزيش زياد مي شود (همان ج٦٩، ٤٠٨، ح٧٧)

١٠. اخلاق‌ خوب‌: امام‌ صادق (ع ): خوش رويي روزي را زياد مي کند. (همان ج٧١، ٣٩٦، ح٧٧)

صله رحم ، دائم‌ الوضو‌ بودن‌ ، استغفار، ترک حرص ، شکر نعمتها، تعقيب خواندن بعد از نماز، حضور در‌ مسجد‌ قبل از اذان ، شرکت در نماز جماعت ، خشوع در نماز، رعايت حال همسايگان تا چهل خانه‌ ، سحر‌ خيزي ، خواندن نماز وتر، تلاوت سوره يس در صبح و سوره واقعه در‌ شب‌ ، ترک کلام لغو، خوش زبان بودن نيز‌ از‌ مواردي‌ است که باعث افزايش روزي مي شود‌.

ج: برخي‌ از عوامل تنگي روزي

١. ضايع نمودن حقوق مسلمين: پيامبر خدا صلي الله عليه‌ و اله‌ وسلم: هر که حقي از‌ حقوق‌ برادر مسلمان‌ خود‌ را‌ به او نپردازد، خداوند برکت روزي‌ را‌ بر او حرام گرداند، مگر آنکه توبه کند (صدوق ، ١٣٦٢: ٣٥٠، ح ١)

٢. گناه‌: امام‌ باقر (ع ): بنده گناه مي کند و به‌ سبب آن روزي از‌ او‌ گرفته ميشود. (کليني ، ١٣٦٥: ج٢‌، ٢٧٠‌، ح٨)

٣. حرام خواري: امام صادق (ع ): حرام خواري زياد روزي را از بين مي‌ برد‌. (حراني ،(372:1404

٤-٥-٦-٧- خيانت ، دزدي‌ ، شراب‌ خواري‌ و زنا: پيامبر خدا‌ (ص ) مي‌ فرمايند:

چهار چيز است‌ که‌ اگر يکي از آنها به خانه اي درايد آن را ويران کند و از برکت‌ آبادان‌ نشود: خيانت ، دزدي ، شراب خواري ، زنا‌ (مجلسي‌ ، ١٤٠٤: ج٧٩‌، ١٩‌، ح٤‌)

موارد ديگري از عوامل‌ تنگي روزي عبارتند از: سبک شمردن نماز، بي احترامي به والدين ، تقدم بر بزرگترها، لعن‌ و نفرين‌ فرزندان ، عدم اندازه گيري در معاش‌ ، حريص‌ بودن‌ ، قسم‌ دروغ‌ خوردن ، رد سائل‌ ، تعجيل‌ در خروج از مسجد، زياد خوابيدن ، بي احترامي به خورده نان ، بخل ورزيدن ، اسراف و ولخرجي ، تنبلي‌ و کسل‌ بودن‌

د: روزي بي حساب به چه معناست ؟

از‌ مواردي‌ که‌ در‌ قرآن‌ کريم‌ بر آن تاکيد شده است ، روزي دادن بي حساب خداوند به مخلوقات خويش است (بقره: ٢١٢؛ آل عمران: ٢٧و ٣٧؛ نور: ٣٨) اين بي حسابي به چه‌ معناست ؟ مفسرين در اين باره نظريات مختلفي بيان کرده اند از جمله ، گفته شده است « بغير حساب » اشاره به اين است که درياي مواهب الهي آنقدر وسيع و پهناور است که‌ هر‌ قدر به هر کس ببخشد کمترين تاثيري براي او نمي کند و نياز به نگاه داشتن حساب ندارد

زيرا کسي حساب را نگه مي دارد که سرمايه محدودي دارد و بيم‌ تمام‌ شدن يا کمبود سرمايه درباره آن مي رود اما خدايي که درياي بي پايان هستي و کمالات است ، نه بيم کمبود دارد و نه کسي‌ از‌ او حساب مي گيرد و نه‌ نيازي‌ به حساب دارد.

و برخي گفته اند يعني بدون بخل و امساک و سخت گيري روزي مي دهد (طبرسي ،

١٣٦٠: ج ٤، ٢٢٤) و برخي ديگر اشاره کرده اند به‌ اينکه‌ ، اين روزي به اندازه‌ اي‌ است که مردم تعداد و مقدار آن ندانند (واعظ کاشفي ، ١٣١٧: ج ١، ١٤١؛ کاشاني ، ١٣٤٤: ج٢، ٢٠٤) برخي حساب را به معني رنج و زحمت گرفته و گفته اند، يعني بي رنج و زحمت روزي‌ مي‌ رساند (عاملي ، ١٣٦٣: ج ٢، ٤٦)

مي توان تمام نظريات اشاره شده را با نظريه صاحب تفسير شريف الميزان جمع نمود. علامه طباطبايي مي فرمايند: رزق براي آفريدگان از طرف خداوند تعالي‌ بر‌ طبق حال‌ مرزوق صورت مي گيرد که عوضي در آن نيست و مرزوق نه طلبي از خدا دارد و نه استحقاقي‌ نسبت به رزق. آنچه مرزوقين دارند حاجت ذاتي و يا زباني ايشان‌ است‌ که‌ هم ذاتشان ملک خداست و هم حاجات ذاتشان و هم احتياجاتي که به زبان درخواست مي کنند.

پس دادن ‌‌خدا‌ در ازاي چيزي نيست و به همين جهت حسابي در رزق او نيست و به‌ عبارتي‌ رزق‌ او فراوان و بي شمار است ، نه به آن معنا که حسابش از دست او خارج‌ است ، بلکه اين حساب به دست اوست و براي هر کس هر اندازه که‌ صلاح بداند تقدير مي‌ کند‌ (طباطبايي ، ١٣٦٣: ج ٣، ٢٢٠)

پس جمله «و الله يرزق من يشاء بغير حساب » (البقرة: ٢١٢) منافاتي با آيه «إن ربک يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر إنه کان بعباده خبيرا» (الإسراء: ٣٠) که بيانگر‌ تقدير الهي ، اندازه گيري ، حکمت و تدبير در آفرينش است ندارد.

دعای رزق و روزی از امام محمد باقر

٥. منظور از در آسمان بودن رزق چيست ؟

خداي متعال در سوره ذاريات ، آيه ٢٢ مي فرمايد:

«و في السماء رزقکم و ما توعدون‌ » (الذاريات‌: ٢٢) روزي شما و آنچه به شما وعده داده شده در آسمان است ؟

اکثر مفسرين مراد از «رزق » در اين آيه را باران مي دانند و گفته اند مراد از کلمه «سماء‌» جهت‌ بالا يعني هر چيزي است که بالاي سر ما باشد و ما را در زير پوشش خود قرار داده باشد. چنين چيزي را در لغت عرب سما مي گويند و منظور‌ از‌ رزق ، باراني است که خداي تعالي آن را از آسمان يعني از جهت بالا بر زمين نازل مي کند و به وسيله آن انواع گياهاني پديد مي آيد که به‌ مصرف‌ غذا‌، لباس و ساير انتفاعات ما منتهي‌ مي‌ شود‌.

 همچنين فرموده است که «و ما أنزل الله من السماء من رزق فأحيا به الأرض بعد موتها» (جاثيه: ٥) و آنچه خدا از آسمان‌ روزي‌ ميفرستد‌ و به واسطه آن زمين را بعد از مرگش‌ زنده‌ مي گرداند. در اين آيه باران را رزق خوانده است.

برخي گفته اند منظور از رزق مذکور در آسمان‌ ، باران‌ نيست‌ بلکه ساير اسباب رزق است. يعني ، خورشيد، ماه ، ستارگان و اختلافي‌ که در طول سال در نقطه هاي طلوع و غروب آنها رخ مي دهد که همين اختلاف باعث پديد‌ آمدن‌ فصول‌ چهارگانه و پشت سر هم قرار گرفتن شب و روز است و همه اينها‌ اسباب‌ رزق هستند.

پس در اين آيه شريفه ، يا مضاف کلمه رزق حذف شده که تقدير آن‌ «وفي‌ السماء‌ اسباب رزقکم » است. يا معني مجازي دارد به اين معني که وجود‌ مسبب‌ رزق‌ در آسمان را وجود خود رزق خوانده و گفته ‌ ‌شده است که منظور از «رزق‌ شما‌ در‌ آسمان مي باشد» اين است که اندازه گيري رزق شما در آسمان انجام ميشود‌ و در‌ آنجاست که معين مي کنند هر کس چقدر رزق دارد. يا منظور اين‌ است‌ که‌ ارزاق شما در آسمان يعني در لوح محفوظ در آسمان نوشته شده است.

 ديگر‌ اينکه‌ مي توان گفت که منظور از آسمان، معناي لغوي کلمه که جهت بالا‌ باشد‌ نيست‌ ، بلکه منظور عالم غيب باشد.

چون همه اشياء از عالم غيب به عالم شهود مي‌ آيند‌ و يکي از آنها رزق است که از ناحيه خداي سبحان نازل مي‌ شود‌. آيات‌ زير مويد اين معنا است که همه موجودات را نازل شده از ناحيه خدا ميداند‌: «و أنزل‌ لکم‌ من الأنعام ثمانيه أزواج » (زمر: ٦) او از چهار پايان براي شما هشت‌ قسم‌ نازل کرد.

«و أنزلنا الحديد فيه بأس شديد» (حديد: ٢٥) و آهن را که در آن سختي بسيار‌ است‌ نازل کرديم. «و إن من شي ء إلا عندنا خزائنه و ما ننزله إلا بقدر‌ معلوم‌ » (حجر: ٢١) و هيچ چيز در عالم نيست‌ جز‌ آنکه‌ منبع و خزانه آن نزد ماست و ما از‌ آن‌ بر عالم خلق ، الا به قدر معين ، فرو نمي فرستيم.

 اين آيات به‌ طور‌ کلي رزق همه موجودات را‌ نازل‌ شده از‌ ناحيه‌ خدا‌ مي داند و مراد از رزق هم‌ تمامي‌ موجوداتي است که انسان براي بقاء به آنان محتاج و از آنها بهره‌ مند‌ است ، (همچون خوردني ها، نوشيدني ها‌، پوشاک ، مصالح ساختماني ، همسران‌ ، فرزندان‌ ، علم ، قدرت ، فضائل و…)

٦. رزق طيب‌

الف‌: از موارد مورد بحث رزق ، رزق طيب و طيبات رزق است که آيات متعددي‌ در‌ قرآن کريم به آن اشاره‌ دارد‌، از‌ جمله در سوره‌ اعراف‌ ، آيه ٣٢:

«قل من‌ حرم‌ زينه الله التي أخرج لعباده و الطيبات من الرزق قل هي للذين آمنوا في الحياه‌ الدنيا‌ خالصه يوم القيامه » بگو چه کسي‌ زينت‌ الهي را‌ که‌ خدا‌ براي بندگانش پديد آورده‌ و روزي هاي پاکيزه را حرام کرده است. بگو: اين نعمت ها در زندگي دنيا براي‌ کساني‌ است که ايمان آورده اند (هر‌ چند‌ ديگران‌ نيز‌ استفاده‌ مي کنند) ولي‌ روز‌ قيامت مخصوص ايشان است.

کلمه طيب داراي چند معنا مي باشد: چيزي که لذت بخش باشد‌، آنچه‌ که‌ شرع حلال کرده است ، چيزي که پاک‌ باشد‌، چيزي‌ که‌ براي‌ نفس‌ و بدن اذيت و ضرري نداشته باشد و سازگار با طبع باشد. (دهخدا، ١٣٣٨: ج١٠، ١٥٥٩٠)

واژه طيب در اينجا به معناي انواع مختلف غذاهايي است که انسان با آن‌ ارتزاق مي کند و يا عبارت از مطلق چيزهايي است که آدمي در زندگي و بقاي خود از آنها استمداد مي جويد: مانند: مسکن ، همسر و… برخي گفته اند منظور از طيبات خوردني‌ هاي‌ لذيذ است. (طبرسي ، ١٣٦٠: ج ٩، ٨٩)

زندگي صحيح و سعادتمند انسان بر رزق طيب است و اين وقتي حاصل مي شود که وسيله ارتزاق انسان با طبيعت قواي او سازگار و با بقاي‌ ترکيب‌ خاصي که در آن قوا دارد، مساعد باشد. چون انسان با هيچ قوه اي مجهز نشده ، مگر اينکه زندگيش موقوف و منوط بر آن‌ است، بنابراين اگر در موردي ، حاجت‌ خود‌ را با چيزي که با طبعش سازگار نيست برآورده سازد، نقصي به خود وارد آورده و مجبور است آن نقص را به وسيله ساير قواي‌ خود‌ ترميم و جبران نمايد.

مثلا‌: گرسنه‌ اي که احتياج به غذا را به صورتي غير صحيح برطرف مي سازد و بيش از اندازه غذا مي خورد نقصي به جهاز هاضمه خود وارد مي آورد و مجبود مي شود‌ به‌ وسيله دارو و اتخاذ نظام غذايي آن نقص را برطرف سازد. اگر اين عمل چندين بار تکرار شود، داروها اثر خود را از دست مي دهد و انسان با آسيب هاي جسمي‌ مواجه‌ مي شود‌ و از کارهاي حياتي اش که مهمترين آنها فکر سالم و آزاد است باز مي ماند.

خداي متعال در‌ اين آيه شريفه (اعراف: ٣٢) با ذکر طيبات از رزق و عطف‌ آن‌ بر‌ زينت و قرارداشتن اين عطف در سياق استفهام انکاري اين معنا را مي سازد که اولا رزق طيب ‌‌اقسامي‌ دارد و ثانيا زينت خدا و رزق طيب را هم شرع مباح نموده و هم عقل‌ و فطرت‌ ، ثالثا‌ اين اباحه وقتي است که استفاده از آن از حد اعتدال تجاوز نکند وگرنه جامعه‌ را تهديد به انحطاط مي نمايد و شکافي در بنيان آن ايجاد مي کند‌ که مايه نابودي آن‌ است‌.

 آري کمتر فسادي در عالم ظاهر مي شود و يا کمتر جنگي است – که نسل ها را قطع و آبادي ها را ويران سازد – که منشاء آن اسراف و افراط در استفاده از زينت‌ و رزق نبوده باشد چون انسان طبعا اين طور است که وقتي از مسير اعتدال بيرون شد و يا قدم از مرز خويش بيرون گذاشت ، کمتر مي تواند خود را مهار کند و به‌ يک‌ حد معيني اکتفا نمايد، بلکه مانند تيري که از کمان بيرون شود تا آخرين حد قدرتش جلو مي رود

و چون چنين است سزاوار است که همه وقت و در همه مورد‌ در‌ زير تازيانه تربيت مهار شود و به ساده ترين بياني که عقل خود او آن را بپسندد، پند و اندرز داده شود. امر پروردگار به ضروريات زندگي از قبيل لباس پوشيدن‌ و خود‌ را آراستن از همين باب است که تربيتش حتي در اين گونه امور ساده و پيش پا افتاده نيز تحت برنامه الهي رعايت شده باشد. در همين مورد حديثي است‌ که‌ عباشي‌ به نقل استاد خود از‌ ابي‌ عبدالله‌ (ع ) روايت کرده:

زماني که اميرالمومنين علي (ع ) ابن عباس را نزد خوارج نهروان فرستاد تا ايشان را موعظه کند و از طريق مخالف‌ باز‌ گرداند‌، ابن عباس در حالي که بهترين لباس را‌ پوشيده‌ و خود را به بهترين عطر خوشبو گردانيده و بهترين مرکب را سوار شده بود نزد خوارج رفت به وي گفتند‌ تو‌ بهترين‌ مردماني و آمده اي ما را پند دهي چرا در لباس‌ ستمگران و بر جنس مرکب ايشان ؟

ابن عباس در جواب آيه ٣٢ سوره اعراف را تلاوت فرمود و بعد از‌ آن‌ گفت‌: لباس بپوشيد و زينت کنيد همانا خداوند زيباست و زيبايي را دوست دارد‌ و ليکن‌ از حلال (کاشاني ، ١٣٤٤: ج ٤، . (23

ب: آيا آنچه از حرام بدست مي آيد رزق است ؟

رزق نعمت‌ الهي‌ است‌ ، پس آنچه از حرام بدست مي آيد نعمت محسوب نمي شود بلکه‌ بلا‌ و نقمت‌ است ، اگر چه صاحبش نعمت توهم نمايد. بنابر اين آنچه که انسان در راه‌ حرام‌ بهره‌ برداري مي کند، رزق خدا نيست و نبايد وسيله معصيت را به خدا نسبت داد‌ براي‌ اينکه خدا گناه بندگان را به خود نسبت نداده و تشريع عمل زشت را‌ از‌ خود‌ نفي

مي نمايد. همانگونه که فرمود:

«إن الله لا يأمر بالفحشاء أ تقولون علي الله‌ ما‌ لا تعلمون » (اعراف: ٢٨) «همانا خداوند امر به زشتي ننموده است آيا درباره‌ خدا‌ چيزي‌ را مي گوئيد که نمي دانيد»

و در جاي ديگر مي فرمايد:

«و ينهي عن الفحشاء و المنکر‌» (نحل‌: ٩٠) «و او (خداوند) از بدي و زشتي نهي مي کند»

از ساحت مقدس‌ خداي‌ متعال‌ بعيد است که از عملي نهي کند و سپس بدان امر نمايد و وسيله آنرا براي معصيت‌ کار‌ فراهم‌ نمايد. هيچ منافاتي بين اين دو مطلب نيست که از سويي مثلا‌، طعام‌ و شراب حرام به حسب تشريع رزق نيست و از سوي ديگر به حسب تکوين ، رزق و آفريده خدا‌ باشد‌، براي اينکه خداي متعال در تکوين تکليفي نفرموده است.

بله ! اگر فرموده‌ بود‌ خوک خلقت نکنيد آنگاه خودش خوک خلق‌ مي‌ کرد‌ بين گفتار و کردارش منافات بود و لکن هر‌ جا‌ که خدا مردم را از رزق نفي کرده است به حسب تشريع و هرجا‌ رزق‌ را به خود نسبت داده‌ به‌ حسب تکوين‌ است‌. از‌ اينجا روشن ميشود هر انساني که‌ از‌ حرام روزي مي خورد سهمي و رزقي از حلال دارد براي اينکه ساحت‌ مقدس‌ خداي متعال مبرا از آن است‌ که رزق انسان را‌ حقي‌ ثابت برعهده خود بداند، آنگاه‌ از‌ مسير حرام او را روزي دهد و در عين حال او را از خوردن‌ ‌ ‌حرام‌ نهي هم بکند و در آخرت‌ او‌ را‌ عقاب هم بفرمايد‌. به‌ عبارت ديگر رزق عطيه‌ و نعمتي‌ است الهي و چون چنين است رزق رحمتي است از خدا بر خلق ، همانطور که‌ رحمت‌ دو قسم است: اول رحمت عمومي‌ که‌ شامل همه‌ خلق‌ مي‌ شود، چه انسان و چه‌ غير انسان ، دوم رحمت خاصه که در طريق سعادت انسان صرف مي شود نظير ايمان‌ و تقوا‌ و بهشت.

بنابر اين رزق خدا دو‌ قسم‌ است‌: يکي‌ رزق‌ عمومي که عطيه‌ عامه‌ الهي است و تمامي روزي خواران را در بقاي هستي امداد مي کند، و قسم دوم آن رزق‌ خاصي‌ است‌ که در مجراي حلال واقع مي شود‌ و همانطور‌ که‌ رحمت‌ عمومي‌ خدا‌ و رزق عمومي اش به حکم آيه «و خلق کل شي ء فقدره تقديرا» (فرقان: ٢)

«و هر چيزي را آفريده و حد و اندازه اي براي آن تدبير نموده است » مکتوب و مقدر است‌ ، همچنين رحمت خاصه و رزق خاص نير مکتوب و مقدر است ، همان طور که هدايت – که يکي از رحمت هاي خاصه است – مکتوب و مقدر در تشريع است و براي هر انساني چه مومن‌ و چه‌ کافر نوشته شده است. به همين جهت براي همه ارسال رسل و انزال کتاب نموده و فرموده:

«و ما خلقت الجن و الإنس إلا ليعبدون * ما أريد منهم من رزق و ما أريد أن‌ يطعمون‌ * إن الله هو الرزاق ذو القوه المتين » (ذاريات: ٥٨-٥٦) «جن و انس را نيافريديم مگر اينکه مرا پرستش کنند من از آنها رزق‌ و طعام‌ بر خود نخواستم همانا روزي‌ بخشنده‌ خلق تنها خداست که صاحب قوت و قدرت است» و نيز فرمود:

«وقضي ربک ان الا تعبدوا الا اياه » (اسراء: ٢٣) و پروردگارت حکم کرد که جز‌ او‌ را نپرستيد

در نتيجه‌ عبادت‌ که خود محتاج هدايت خدا است از نظر تشريع مقدر است همچنين رزق خاصي يعني رزق از طريق حلال هم مقدر است. همچنان که قرآن فرمود:

«قد خسر الذين قتلوا‌ أولادهم‌ سفها بغير علم و حرموا ما رزقهم الله افتراء علي الله قد ضلوا و ما کانوا مهتدين » (انعام: ١٤٠) «البته آنان که فرزندان خود را به سفاهت و ناداني کشتند و آنچه را که‌ خدا‌ نصيبشان کرد‌ با افترا به خدا حرام شمردند زيان کارند. ايشان سخت گمراه شدند و هدايت نيافتند»

و نيز فرمود:

«و الله‌ فضل بعضکم علي بعض في الرزق فما الذين فضلوا برادي رزقهم‌ علي‌ ما‌ ملکت أيمانهم فهم فيه سواء أ فبنعمه الله يجحدون » (نحل: ٧١) و خدا رزق بعضي از شما را بر ‌‌بعضي‌ ديگر فزوني داده آنان که رزقشان زياد شده رزقشان را به زيردستان و غلامان‌ نمي‌ دهند‌ تا با هم مساوي شوند، آيا نعمت خدا را بايد انکار کنند.

اين دو آيه‌ به طوري که ملاحظه مي شود داراي اطلاق قطعي هستند. هم شامل مومنين‌ مي شود و هم شامل‌ کساني‌ مي شود که رزق از حلال مي خورند و يا آنان که از حرام ارتزاق مي کنند. مطلبي که در اينجا واجب است بدانيم اين است که رزق به معناي چيزي است‌ که مورد انتفاع مرزوق قرار بگيرد. قهرا از هر رزقي آن مقدار رزق است که مورد انتفاع واقع شود پس اگر کسي مال بسيار جمع کرده که به غير از اندکي‌ از‌ آن را نمي خورد در حقيقت رزقش همان مقداري است که مي خورد. بقيه آن رزق او نيست.

مگر از اين جهت که بخواهد به کسي بدهد که از اين‌ جهت‌ رزق است و از جهت خوردن رزق نيست.

در کتاب کافي به سندي از ابي حمزه ثمالي از حضرت امام محمد باقر (ع ) روايت

شده که رسول اکرم (ص ) در سفر حجه‌ الوداع‌ فرمودند:

جبرئيل اين مطلب را به قلب من القا نمود که هرگز مرگ گريبان کسي را نگيرد جز هنگامي که از آنچه روزي او بوده برخوردار شود، پس درباره‌ روزي‌ ، بپرهيزيد‌ از اين که چنانچه روزي‌ شما‌ دير‌ برسد آن را از طريق حرام بدست آوريد زيرا پروردگار نياز (روزي ) هريک از افراد بشر را از طريق حلال آماده‌ نموده‌ و هرگز‌ از حرام روزي براي کسي قرار نداده است‌.

پس‌ هر که در طلب روزي خويشتن دار و بردبار باشد روزي او از راه حلال خواهد رسيد و هر که اين‌ مژده‌ را‌ نپذيرد و روزي خود را از حرام بدست آورد از رزق‌ حلال بي بهره شده و مورد مؤاخذه نيز قرار خواهد گرفت. (حسيني الهمداني ، ١٣٨٠: ج ٣، ٤٥)

٧. زيادي رزق عامل طغيان‌

قرآن‌ کريم‌ در سوره شوري آيه ٢٧ زيادي رزق را عامل طغيان بندگان‌ معرفي‌ نموده و مي فرمايد:

«و لو بسط الله الرزق لعباده لبغوا في الأرض و لکن ينزل بقدر ما يشاء‌ إنه‌ بعباده‌ خبير بصير» و اگر خدا روزي را براي بندگانش وسعت مي داد مسلما‌ در‌ زمين‌ سر به عصيان بر مي داشتند و ليکن به اندازه اي که مي خواهد نازل‌ مي‌ کند‌ به راستي او به (حال) بندگانش آگاه و بيناست.

کلمه قدر در مقابل کلمه بسط‌ است‌. اولي به معناي تنگ گرفتن رزق و دومي به معناي وسعت دادن آن است‌ يعني‌ همان‌ معنا که در آيه ١٢ همين سوره آمده است که مي فرمايد: «يبسط الرزق‌ لمن‌ يشاء و يقدر» مي باشد و کلمه قدر به فتح قاف و دال و هم به سکون‌ دال‌ به‌ معناي کميت و حجم هر چيز است و کلمه بغي به معناي ظلم است.

 و لکن هنگامي که‌ با‌ عبارت «ما في الارض » همراه شده به معني فساد و ظلم در زمين‌ است‌. معناي‌ آيه شريفه اين است که اگر خداي تعالي رزق همه بندگان خود را وسعت بدهد‌ و همه‌ سير‌ شوند شروع مي کنند به ظلم کردن در زمين ، چون طبيعت مال‌ و قدرت‌ و ثروت اين است که وقتي زياد شد طغيان و استکبار مي آورد. همچنان که در جاي ديگري‌ فرمود‌:

«إن الإنسان ليطغي * أن رآه استغني » (علق: ٦-٧) همان انسان آنگاه که خود‌ را‌ بي نياز ببيند هر آينه طغيان مي‌ کند‌.

ابن‌ عباس در شان نزول آيه ٢٧ شورا‌ گويد‌: اين آيه درباره ما اصحاب صفه نازل شده که به اموال بني قريظه‌ و بني‌ نضير و بني قينقاع نظر داشتند‌، زيرا‌ آنان داراي‌ مال‌ فراوان‌ و تجارت کلان بودند و چنين اموالي در‌ دل‌ هاي ما به آرزو افتاده بود و خداوند با اين آيه ما را‌ از‌ آن آرزوها به دور داشت و سکينه‌ قناعت را در دل‌ ما‌ فرود آورد و همچنين علي بن‌ ابيطالب‌ (ع ) و عمروبن حريث گويند که اين آيه درباره اصحاب صفه نازل شده است

و به‌ همين‌ جهت خداي تعالي رزق را‌ به‌ اندازه‌ نازل مي کند‌ و به‌ هر کس به مقدار‌ معين‌ روزي مي دهد چون او به حال بندگان خود خبير و بصير است. مي داند‌ که‌ هر يک از بندگانش استحقاق چه‌ مقدار‌ از رزق‌ دارد‌ و چه‌ مقدار از غنا و فقر‌ مناسب حال اوست و همان را به او مي دهد. پس جمله «و لکن ينزل بقدر ما‌ يشاء‌» (الشوري: ٢٧) بيان نسبت الهي در‌ روزي‌ دادن‌ بر‌ طبق‌ حال مردم است‌. مي‌ فرمايد:

صلاح حال مردم در اندازه ارزاقشان دخالت دارد. او پيمانه و ظرفيت وجودي هر کس را‌ مي‌ داند‌ و طبق مصلحت وي به او روزي مي‌ دهد‌، نه‌ چندان‌ مي‌ دهد‌ که طغيان کنند و نه چندان که از فقر فريادشان بلند شود.

مطالعه در احوال انسان ها گواه اين حقيقت است که وقتي دنيا به آنها روي مي‌ آورد و صاحب زندگي مرفه مي شوند و مسير حوادث بر وفق مراد آنهاست بسرعت از او فاصله مي گيرند و در درياي شهوات غرق مي شوند، آنچه ناگفتني است آن مي کنند‌ و ظلم‌ و ستم و فساد را در زمين گسترش مي دهند.

در اينجا چند سوال پيش مي آيد:

اول اينکه اگر برنامه روزي چنين است پس چرا گروهي را مي بينيم که‌ پول‌ زياد دارند و طغيان نمي کنند؟ سوال دوم آنکه در مقابل آن گروه کساني هستند که روزي فراوان دارند و طغيان و فساد کرده اند و دنيا را‌ به‌ تباهي کشانده اند، چرا خداوند‌ جلو‌ آنها را نگرفته ؟ خواه در مقياس افراد و خواه در مقياس دولت هاي غارتگر و زورگو.

سوال سوم آنکه آيا مفهوم اين سخن آن نيست که‌ هر‌ گاه انسان فقير و محروم‌ است‌ نبايد تلاشي براي وسعت روزي کند به احتمال اينکه خدا ‌ ‌مصلحت او را در اين داشته است.

پاسخ سوال اول: اين است که اين حال اکثر مردم است. چون اکثر‌ انسان‌ ها به جانب هوا و هوس مايل هستند، پس اگر خداوند روزي را بر همه وسعت ميداد اکثرا ياغي و طاغي مي شدند، اما برخي از انسانها چنين نيستند.

پاسخ سوال دوم‌: گسترش‌ روزي گاهي‌ وسيله اي است براي امتحان و آزمايش ، چراکه همه انسان ها بايد در اين جهان به امور مختلف‌ آزمايش شوند که يکي از آنها ثروت است و گاهي به اين‌ سبب‌ است‌ که هم کساني که داراي وسعت روزي شده اند و هم انسان هاي ديگر بدانند که ثروت خوشبختي ‌‌نمي‌ آفريند، شايد راه را پيدا کنند و به سوي خدا باز گردند.

هم اکنون‌ جوامعي‌ را‌ مي بينيم که غرق در انواع نعمت و ثروت و رفاه هستند و در عين حال گرفتار انواع‌ مصائب و بدبختي ها مانند ناامني ، کشتار، آلودگي فراوان اخلاقي ، اضطراب هستند و انواع نگراني‌ ها جسم و روح آنها‌ را‌ فرا گرفته است.

اين مسئله درباره افراد نيز صادق است ، چه بسيارند کساني که با ثروت زياد در بدبختي به سر مي برند و با سعادت و خوشبختي فاصله اي طولاني دارند و به‌ عبارتي بيرونشان مردم را مي سوزاند و درونشان خودشان را و گاهي وسعت روزي به سبب قاعده و قانون الهي « استدراج » است. در مورد کساني که آنچنان غرق در گناه و آلودگي مي شوند که‌ هشدارهاي‌ الهي در آنها کارگر نمي افتد. خدا به اينان مال زياد مي دهد تا پيمانه گناهشان لبريز شود و در قيامت در مقابل خداي خود هيچگونه ادعايي نداشته باشند.

در پاسخ‌ به‌ سوال سوم: بايد توجه داشت که گاهي کمبود روزي به خاطر سستي و تنبلي خود انسان است. در اين صورت کمبودها و محروميت ها خواست حتمي خداوند نيست ، بلکه نتيجه اهمال‌ فرد‌ تنبل است که دامن گيرش شده است.

در اسلام انسان براساس اصل سعي و کوشش که در آيات قرآن و در سنت پيامبر و ائمه هدي منعکس است دعوت به تلاش و جهاد‌ شده‌ است‌. حالا اگر انسان نهايت تلاش‌ خود‌ را‌ بکار گرفت اما نتيجه مورد انتشار خود را نگرفت و گشايش در روزي ايجاد نشد، بايد بداند در اين امر مصلحتي نهفته‌ است‌ و نبايد‌ بيتابي کند، مايوس نشود، زبان به ناسپاسي نگشايد‌، به‌ تلاش خود ادامه دهد و تسليم رضاي الهي باشد.

لذا در حديثي قدسي از پيامبر (ص ) (از جبرئيل از خداوند) روايت‌ شده‌ است‌که:

برخي بندگان من طوري هستند که چيزي جز بيماري‌ به صلاحشان نيست به طوري که اگر آنان را سلامت دهم ، فاسد خواهند شد و برخي از بندگان به‌ گونه‌ اي‌ هستند که چيزي جز صحت به صلاحشان نيست که اگر بيمارشان‌ کنم‌ بيماري آنان را به فساد خواهد کشانيد و برخي بندگان هستند که جز به بي نيازي به‌ صلاحشان‌ نيست‌ که اگر فقيرشان سازم فقر آنان را تباه سازد و برخي از بندگان‌ جز‌ فقر‌ چيزي به صلاحشان نيست که اگر آنان را بي نياز سازم فاسد مي شوند‌ و اين‌ است‌ که من با آگاهي از وضع دل هاي بندگان امور آنان را تدبير مي‌ کنم‌… (طبرسي ، ١٣٦٠: ج ٢٢، (139

اين سوال پيش مي آيد که بسط رزقي که‌ در‌ آيه‌ (شورا: ٢٧) فرموده ، آيا در خصوص نيازهاي مادي و جسماني است ، چنانچه برخي چنين گفته‌ اند‌، (حسيني الهمداني ، ١٣٨٠: ج ١٥، ٥٣) يا شامل رزق معنوي و نيازهاي باطني نيز مي‌ شود‌.

در‌ پاسخ به اين سوال بايد توجه داشت که اين طغيان بيشتر به سبب امور مادي‌ صورت‌ مي گيرد اما در مورد امور معنوي نيز صادق است هر چند‌ کمتر‌، ولي‌ اگر در امور معنوي اين طغيان صورت گيرد خطرناک تر است. زيرا در مسير ارزش‌ هاي‌ ديني‌ انحراف عميق تر نسبت به طغيان مادي ايجاد مي شود. نتيجه آنکه‌ آنگاه‌ که از خداوند درخواستي داريم و از او بخواهيم يقينا آنچه به صلاح ماست ، چه در امور‌ مادي‌ و چه در معنوي ، به ما مي دهد.

اين نکته قابل ذکر است‌ که‌ تعبير به « عباده » بندگانش در آيه هرگز‌ منافاتي‌ با‌ طغيان آنها در صورت گسترش روزي ندارد‌ چرا‌ که درمورد همه بندگان خوب و بد و متوسط الحال به کار مي رود:

«قل‌ يا‌ عبادي الذين أسرفوا علي أنفسهم‌ لا‌ تقنطوا من‌ رحمه‌ الله‌ » (زمر: ٥٣) اي پيامبر بگو:اي‌ بندگان‌ من که بر خويشتن زياده روي روا داشته ايد از رحمت خدا‌ مأيوس‌ نشويد.

نتيجه

بنابر مواردي که ذکر‌ شد رازق فقط خداست‌ و اوست‌ که روزي مخلوقات را برخود‌ واجب‌ نموده است و بنا بر علم و حکمت او روزي براي همه به اندازه کافي‌ وجود‌ دارد. وظيفه انسان تلاش و کوشش‌ براي‌ بدست‌ آوردن روزي تضمين‌ شده‌ الهي است و تنبلي و سستي‌ موجب‌ محروميت از آن مي شود.

توسعه و تنگي روزي عواملي دارد که انسان بايد به‌ آنها‌ توجه کند و چنانچه تلاش نموده و اين‌ عوامل‌ را بکار‌ گرفت‌ اما‌ آنچنانکه انتظار داشت حاصل‌ نشد بداند که خداوند مصلحت او را در نظر گرفته است و انسان بايد به آنچه‌ که‌ از طرف خدا براي او تضمين‌ شده‌ است‌ رضايت‌ دهد‌ و شکرگزار باشد.

منابع

قرآن کريم. (١٣٨٢). ترجمه مرحوم الهي قمشه اي. تهران: پيام آزادي.

ابولمحاسن ، الحسين بن الحسن‌ جرجاني‌. (١٣٣٧‌). جلاء الاذهان و جلاء الاحزان

(تفسيرگازر). تهران: نگين‌.

اصفهاني‌ ، راغب‌. (١٤٠٤‌). المفردات‌ في‌ غريب القرآن. چاپ دوم. بي جا:

نشرکتاب.

بانوي اصفهاني ، امين. (١٣٦١). مخزن العرفان. تهران: نهضت زنان مسلمان.

پادشاه ، محمد، متخلص به شاد. (١٣٣٦). فرهنگ آنندراج. بيجا: کتابفروشي‌ خيام.

جرجاني ، سيد شريف. (١٣٦٠). التعريفات. مترجم عمران عليزاده. تهران: وفا.

حراني ، ابن شعبه. (١٤٠٤). تحف العقول عن آل الرسول. چاپ دوم. قم: جامعه مدرسين.

حسيني الهمداني ، سيد محمد. (١٣٨٠‌). انوار‌ درخشان در تفسير قرآن. تهران:

لطفي.

الحسيني ، شاه عبدالعظيمي. (١٣٦٤). تفسير اثني عشري. تهران: ميقات.

خسرواني ، شاهزاده عليرضا ميرزا. (١٣٩٧). تفسير خسروي. تهران: اسلاميه.

دشتي ، محمد. (١٣٧٩). ترجمه نهج‌ البلاغه‌. تهران: ستاد اقامه نماز.

دهخدا، علي اکبر. (١٣٣٨). لغت نامه. تهران: سيروس.

رحيمي اردستاني ، مصطفي. (١٣٣٧). ترجمه المنجد. تهران: صبا.

رهنما، زين العابدين‌. (١٣٤٦‌). تفسير رهنما. تهران: بي نا‌.

ري‌ شهري ، محمد. (١٣٨١). گزيده ميزان الحکمه. تلخيص سيدمحمد حسيني. قم:

دارالحديث.

صدوق ، محمد بن علي. (١٣٦٢). الامالي. چاپ چهارم. تهران. انتشارات کتابخانه اسلاميه.

صفي‌ پور‌ عبدالرحيم بن عبدالکريم. (بي‌ تا‌). منتهي الارب في لغت العرب. تهران:

سنائي.

طباطبائي ، سيدمحمدحسين. (١٣٦٣). ترجمه تفسيرالميزان. قم: جامعه مدرسين حوزه علميه قم.

طبرسي ، شيخ ابو علي الفضل بن الحسن. (١٣٦٠). ترجمه تفسير مجمع البيان‌.

تهران‌: فراهاني.

طيب سيد عبدالحسين. (١٣٦٦). تفسير اطيب البيان. چاپ سوم. تهران:

اسلامي.

عاملي ، ابراهيم. (١٣٦٣). تفسير عاملي. تهران: صدوق.

قرشي ، علي اکبر. (١٣٥٣). قاموس قرآن. تهران: دارالکتب الاسلاميه.

قمي ، علي‌ بن‌ ابراهيم بن‌ هاشم. (بي تا). تفسير قمي. چاپ سوم. دارالکتب لطباعه و النشر.

کاشاني ، ملا فتح الله. (١٣٤٤). تفسير منهج‌ الصادقين. چاپ دوم. تهران:

اسلاميه.

کليني ، محمد بن يعقوب. (١٣٦٥). الکافي‌. چاپ‌ چهارم‌. تهران: دارالکتب الاسلاميه.

مجلسي ، محمد باقر. (١٤٠٤). بحارالانوار. بيروت: موسسه الوفاء.

محقق ، محمد باقر. (١٣٦١). نمونه بينات ‌‌در‌ شان نزول آيات. چاپ چهارم. تهران اسلامي.

معين ، محمد. (١٣٦٤). فرهنگ فارسي. چاپ‌ هفتم‌. تهران‌: امير کبير.

مکارم شيرازي ، ناصر. (١٣٥٣). تفسير نمونه. تهران: دارالکتب الاسلاميه.

واعظ کاشفي ، کمال الدين‌ حسين. (١٣١٧). تفسير مواهب عليه. تهران:

اقبال.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *