خداى متعال بندگانش را به تكاليفى مكلف كرده و به اوامرى امر نموده كه متعلق به دين، دنيا و آخرتشان است. اكثريت مسلمين متفق‌القول هستند كه رسول بزرگوار الهى (ص) فرمود: من دو چيز گرانبها بين شما مى‌گذارم؛ كتاب خدا و عترت من كه اهل بيتم هستند و اين دو هرگز از يكديگر جدا نمى‌شوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند و شما هرگز گمراه نمى‌شويد، اگر به آن‌ها چنگ بزنيد.

در بعضى احاديث است كه رسول خدا (ص) در ادامه فرمود: بر آن‌ها پيشى نگيريد كه هلاك مى‌شويد و از آن‌ها كوتاهى نكنيد كه هلاك خواهيد شد و به آن‌ها چيزى نياموزيد كه از شما داناترند.

رسول مقدس (ص) عترت خود و اهل بيتش را كه همان ائمه دوازده‌گانه مى‌باشند – نه همۀ آن‌هايى كه سببى يا نسبى به رسول خدا (ص) منتسبند – همسنگ قرآن و موازى آن قرار داده و به امتش امر كرده كه به هر دوى آن‌ها متمسك شوند نه به قرآن تنها و نه به عترت تنها بلكه به قرآن و عترت با هم متمسك شوند. قرآن، عترت را معرفى مى‌كند و عترت، قرآن را تفسير مى‌كند و واضح است آنچه را كه نياز است، تفسير و شرح بيان مى‌كند و مشكلات قرآن و محكمات آن و متشابهات آن‌را نيز بدين‌ترتيب حل مى‌نمايد.

رسول‌الله (ص) به اين اكتفا نمى‌كند و مى‌گويد: شما هرگز گمراه نمى‌شويد اگر به آن دو چنگ بزنيد.

اين حديث ضمانتى از رسول خدا (ص) براى امتش است تا زمانى كه به قرآن و عترت، با هم تمسك جويند، گمراه نشده و از راه مستقيم منحرف نگردند

در قاموس اسلام، ضمانتى مانند اين ضمانت وجود ندارد و مفهوم آن اين است: كسى كه از قرآن يا عترت منحرف شود، ضمانتى براى هدايت ندارد. پس همان‌گونه كه باطل در قرآن به هيچ وجه راه نيافته و تمام آن حق و درست است، همان‌طور نيز عترت رسول‌خدا (ص) از خطا در امان هستند و از لغزش در كردار و گفتار معصومند، آن‌ها عالم‌ترين اين امت در فقه و قرآن هستند و به كل آنچه مردم به آن احتياج دارند، دانا مى‌باشند.

به حقيقت و درستى احكام الهى آگاهند و به ظن، قياس و پيروى از هواى نفس فتوا نمى‌دهند وليكن بيشتر امت اسلامى به كلام پيامبر بزرگ خدا (ص) اهميتى ندارند. در اين وصيت مؤكّد، پيرامون قرآن و عترت با رسول خدا (ص) به مخالفت پرداختند، تفسير قرآن را از غير اهل بيت گرفتند و احكام اسلامى را از افرادى كه ديندار نبودند، دريافت كردند، مذاهب و امامان چهارگانه را به وجود آوردند و عقايد و احكامشان را از آن‌ها گرفتند و به امامت اهل بيت – كسانى كه رسول خدا (ص) دربارۀ آن‌ها تصريح كرده بود – اعتراف نكردند، بلكه علم را از دروغگويان، جاعلين، خونريزان و بدنامان گرفتند و از راه راست منحرف شدند. از آن جمله مى‌توان به ابو هريره، سمرة بن جندب، مغيرة بن شعبة و عمران بن حطان، اشاره كرد. افرادى كه به دزدانِ‌ دين و سارقانِ‌ علم شهرت يافته‌اند و تاريخ را با رسوايى و جنايات و افتراهاى خود از سياهى پر كردند و چه بسيار به رسول خدا (ص) و آل اطهار (عليهم السلام) تهمت بستند.

واضح است كه شيعيان مخلص آن‌هايى هستند كه از هَوى و هوس پيروى نكردند و با هر بادى به همان طرف نرفتند دسيسه گمراهان در آن‌ها اثر نكرد، بر عقايد و ولايشان به اهل بيت (عليهم السلام) ثابت قدم ماندند و به اندازه مويى منحرف نشدند. آموزه‌هاى دينشان از منابع گوارا و معادنِ‌ حكمت و معرفت، ترجمۀ وحى خدا،

مخزن علم او و امانت‌داران شريعت او دريافت كردند. آن‌ها تنها متوسل و متمسك به اهل بيت (عليهم السلام) هستند كه با اميرالمؤمنين (ع) شروع مى‌شود كه در و وسيلۀ ورود به شهر علم و دانش علم رسول خدا (ص) مى‌باشد و خليفه، وزير، برادر، وصى و برتر در نزد اوست همين طور با ائمه معصومين ادامه پيدا مى‌كند تا به قائم آل محمد (ص) برسد.

شاعر مى‌گويد:

إذا شِئتَ‌ أن تبغيَ‌ لِنفسك مذهباًفَدَع عَنك قولَ‌ الشافعي و مَالكٍ‌

يُنَجّيكَ‌ يَومَ‌ الحَشْر مِن لَهَب النّارِو أحمد و النُعمان او كعْب اخبارِ

و والِ‌ اناساً ذِكرُهم وحديثُهُم: رَوي جَدُّنا عَن جبرئيل عن الباري

اگر خواستى مذهبى را اختيار كنى كه روز قيامت تو را از شعله آتش نجات دهد، پس قول شافعى و مالك و احمد و نعمان يا كعب اخبار را كنار بگذار و دوست بدار مردمانى را كه ياد و حديثِ‌ آن‌ها روايت از جد ما از جبرئيل از باريتعالى است.

پس خداى متعال بر بندگانش واجب كرده است كه از اهلِ‌ ذكر دربارۀ آگاهان دين و احكام شريعت سؤال كنند و رسول (ص) نيز امتش را امر كرده است تا به كتاب و عترت تمسك جويند. پس مردم، به اين جهت عقايد اسلامى و احكام شرعيه را از ائمه (عليهم السلام) مى‌گرفتند و احاديث و روايات آن‌ها را در موارد مختلف مى‌نوشتند.

چه بسا شيعيان حقيقى شدايد و سختى‌ها را به خاطر رسيدن به امام و آموختن احكام از او، به علتِ‌ رقابت سخت از جانب سلاطين بر ائمه (عليهم السلام) تحمل مى‌كردند و همواره على‌رغم همه اين شرايط‍‌ سخت و وجود موانع و مشكلات از مكتب اهل‌بيت (عليهم السلام) مردانى در زمينه علم، فقه، حديث، تفسير، عبادت، زهد، تأليف و… فارغ‌التحصيل مى‌شدند كه افتخار تاريخ و نوابغ روزگار بوده و هستند.

به‌طور مثال، محمد بن ابى عمير (نود و چهار كتاب)، على بن مهزيار (سى و پنج كتاب)، فضل بن شاذان (يك‌صد و هشتاد كتاب)، يونس بن عبدالرحمن (بيش از سيصد كتاب)، محمد بن احمد بن ابراهيم (بيش از هفتاد كتاب) تأليف كرده‌اند و اين كتاب‌ها بيش از ششصد و هفتاد كتاب از پنج نفر از اصحاب ائمه (عليهم السلام) است. بر اين كتب بايد اصول چهارصدگانه را نيز اضافه كرد و گفتنى است كه اين چهارصد كتاب در عصر امام باقر و امام صادق و امام كاظم (عليهم السلام) گردآورى و تأليف شده‌اند كه اين مجموعه پاسخ سؤالات و شبهه‌هاى مردم در مورد دين مبين اسلام است كه جوابگوى نادانسته‌هاى آن‌ها مى‌باشد.

با اين حال، طوفان‌هايى كه در طول قرن‌ها بر اين كتب وزيد و كتابخانه‌هايى كه به نابودى و سوزاندن، غرق كردن يا دفن كردن آن‌ها حكم شد، باعث گرديد بسيارى از اين گنج‌ها و منابع ثروت فكرى و علمى از بين برود.

از جمله آن مردان، اصحاب امام جواد (ع) بودند؛ آن‌هايى كه با او معاصر بوده و به‌واسطه ايجاد روابط‍‌ لازم بين آن‌ها و امام جواد (ع) در حضور و دريافت، از سرچشمه علم پاكشان به وسيله نامه‌نگارى و مكاتبه سيراب مى‌شدند. پس به اعتبار اين‌كه او خليفه شرعى نهم از رسول‌الله (ص) است، حلال و حرام احكام دينى را از ايشان مى‌پرسيدند و در تمام ناخوشايندى‌ها و تيرگى‌هاى روزگار به او پناه مى‌بردند و از او طلب نجات مى‌كردند و در نيازها و مشكلاتشان در امور مختلف، به او متوسل مى‌گرديدند.

در كتبِ‌ شرح حال بزرگان، اسامى زيادى از اصحاب امام جواد (ع) ديده مى‌شود؛ آن‌هايى كه از وجود او بهره‌مند شده و توفيق شرفيابى و صحبت با امام جواد (ع) و يادگيرى احكام شرعيه را پيدا كردند. عده زيادى نيز هستند كه على‌رغم افتخار صحبت با امام (ع)، از آن‌ها احاديثى روايت نشده، به عبارت ديگر هيچ نمونه‌اى از احاديث آن‌ها در مجموعۀ كتب رايج در زمان ايشان نمى‌يابيم.

با اين حال، شيخ طائفه طوسى (رحمه الله)، اسامى گروهى را ذكر كرده و آن‌ها را اصحاب امام جواد (ع) شمرده است، با اين‌كه كتبِ‌ حديث از احاديثِ‌ بعضى از آن‌ها خالى مى‌باشد. شايد علتش اين است كه شيخ طوسى در كتب احاديث موجود در آن عصر، اسامى آن‌ها و احاديثى كه از ائمه روايت كرده‌اند را ديده و سپس اين كتب از بين رفته و بيشتر آن احاديث نابود شده و از بعضى راويان جز اسم، چيزى باقى نمانده است.

واقعيت اين است كه در تاريخ اسلام، كتابخانه‌هاى بزرگى، به دست مجرمينى كه در رأس اين فاجعۀ علمى بودند و هدفشان وارد كردن خسارت فكرى به جامعۀ شيعه بوده، طمعه آتش شدند، به‌طورى كه حتى كتابخانه شخصى شيخ طوسى كه از بزرگ‌ترين كتابخانه‌ها بود، طعمه حريق شد.

در بين اصحاب امام جواد، افرادى بودند كه به‌واقع امام جواد (ع) را درك كردند و بعضى از آن‌ها به درجه‌اى از تقوا و فضيلت رسيدند كه مورد غبطه قرار گرفتند و به منزلتى دست يافتند كه مورد تعجب همگان بود:

خداوند متعال در آيه 105 سورۀ بقره مى‌فرمايد:

وَ اللّٰهُ‌ يَخْتَصُّ‌ بِرَحْمَتِهِ‌ مَنْ‌ يَشٰاءُ

خدا رحمتش را به هر كه بخواهد اختصاص مى‌دهد.

بعضى ديگر از اصحاب از طريق مكاتبه و نامه‌نگارى با امام (ع) در ارتباط‍‌ بودند و از ايشان سؤال مى‌كردند و حضرت نيز پاسخ آن‌ها را مى‌داد.

با اين حال، باعث تأسف است كه بگوييم عقايد بعضى از آن اصحاب را جريآن‌هاى منحرفى مانند سيل برد به طورى كه ننگ به بار آوردند انحرافات عجيبى داشتند. همان‌طور كه در اصحاب رسول خدا (ص) نيز اين اتفاق افتاد، زيرا از بين آن‌ها هم كسانى بودند كه مرتد شدند و به قهقرا رفتند، بعضى‌ها تغيير كردند و احكام اسلامى و سنت نبوى را دگرگون نمودند.

علامه بزرگوار، محقق قادر و نابغۀ رجال آيت‌الله شيخ عبدالله مامقانى (رحمه الله)، مؤلف دايرة‌المعارف «تنقيح المقال فى علم الرجال» اسامى اصحاب گمراه شدۀ امام جواد (ع) را جمع‌آورى كرده و مردم را به وجود جهل آن‌ها آگاه گردانيد. همچنين اسامى كسانى كه لغزش داشته‌اند را به وسيلۀ راويان احاديث از اصحاب پيامبر (ص) و اصحاب ائمه (عليهم السلام) و غيره، از فقهاءِ و محدثين ذكر كرده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *