مقدمه ای بر تفاوت انسان و جن
انسان در بین مخلوقات الهی دارای ویژگیهای بسیار ممتازی است و بر همهی موجودات برتری دارد. شناختن جایگاه انسان در هستی، رهنمونی بسیار شایسته برای شناخت معنا و مفهوم زندگی است. معنای زندگی انسان، تنها در پرتو درک گستره وجودی و هدف از آفرینش او ممکن است و بدون شناخت وجود انسان و بررسی تفاوت و تمایز او با سایر موجودات، هرگز نمیتوان معنایی را برای زندگی او مطرح کرد، همانطور که زندگی بدون داشتن این بینش، بیمعنا و بیهدف خواهد بود.
از نظر قرآن، حضور انسان در جهان جهت امتحان و آزمایش الهی است که این امتحان زمینه ساز رسیدن او به سعادت حقیقی است. او می تواند با حسن اختیار خود، راه عبودیّت و بندگی خداوند را انتخاب نماید و طی کند و از این راه به قرب الهی و جایگاه خلیفهاللهی برسد. از آنجایی که جهان مادّی و مخلوقات دیگر، تأمینکنندهی محیطی مناسب برای این امتحان الهی هستند، به همین دلیل انسان خلق شده و جامهی وجود بر تن کرده است.
خداوند در قرآن انسان را به واسطهی نیروی عقل و اندیشه بر مخلوقات دیگر برتری و ارزش داده و به انسان کرامت ذاتی عطا فرموده است. با رجوع به تمامی آیات قرآن در زمینه آفرینش انسان مشخّص میگردد که کرامت حقیقی انسان، اکتسابی است و در سایهی ایمان و عمل صالح و تقوای الهی حاصل میشود و همین نوع کرامت است که ملاک اصلی برتری انسانها بر سایر موجودات است و او را به جایگاه خلیفهاللهی میرساند.
مَنْ عَمِلَ صالِحًا منْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعمَلُونَ (نحل، 97): هر کس از مرد و زن کار نیکی به شرط ایمان به خدا به جای آرد ما او را به زندگانی خوش و با سعادت زنده ابد میگردانیم و اجری بسیار بهتر از عمل نیکی که میکردند به آنان عطا میکنیم.
این آیه، اشاره به حیات طیبه (زندگی پاک) دارد که هدف نهایی زندگی یک انسان مؤمن و پرهیزکار است و از نظر مسلمانان، انسان با اینکه ویژگیهای ممتازی نسبت به سایر مخلوقات و جایگاه رفیعی در نظام آفرینش دارد، تنها زمانی به معنا و هدف زندگی میرسد که به این نوع زندگی (حیات طیبه) دست یابد.
نتیجه طبیعی چنین زندگیای، بهشت و رضایت خداوند متعال در آخرت است که خود، هدفی والاتر از حیات طیبه برای انسانها به شمار میرود. به عبارت دیگر، تضمینکننده سعادت دنیا و آخرت هر انسانی، دستیابی او به حیات طیبه است. حیات طیبه، به معنی زندگی پاک است و این پاکی، باید تمامی زوایای شخصیت، زندگی، جسم و جان انسانها را در برگیرد، و باعث پاکی و طهارت جسمی، فکری، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی انسان شود.
در مورد مقام خلیفهاللهی باید گفت که مقامی تکوینی است و به شاخصههای وجودی و کمالات هر شخص وابسته است. لازم به ذکر است که توانایی رسیدن به این جایگاه در همهی انسانها قرار داده شده است ولی تنها کسانی میتوانند به این جایگاه برسند که با عبادت و بندگی خداوند متعال، مظهر اسماء ذات پاک الهی شوند و به بالاترین درجات قرب الهی، برسند.
در قرآن، انسان در اوج عزت معرفي گردیده است و از جانب خداوند سخن از تكريم و جایگاه انسان و به دنبال آن، برتري او بر بسياري از آفريدگان است. اين كه تكريم انسان چه معنایی دارد و انسان از چه موجوداتي برتر میباشد، همواره مورد توجه دانشمندان مسلمان و علوم اسلامی بوده و اثرات تربيتي گوناگونی بر مكتب تربيتي اسلام داشته است.
انسان با شناختن جايگاه ويژه وخاص خود در نظام آفرینش كه دومين مقام پس از آفريدگار عالم است (خليفهالله) است در جهت تحقق اين مقام و رسیدن به این جایگاه میكوشد و خود را از پستيها و زشتیها میرهاند. با توجه به اینکه خداوند موجودات فراوانی خلق کرده است که مهمترین آنها انسان، جن و فرشتگان هستند در پژوهش حاضر به بررسی و معرفی ماهیت و ویژگیهای جن و انس در قرآن و روایات و جایگاه آنان در نظام آفرینش میپردازیم.
واژه جن و ویژگیهای آن
جن اسمی عربی است. در فرهنگهای لغت موجودی نامرئیست که از چشم مردم پوشیده است. جمع این کلمه جان و اجانین میباشد. مردم برای جمع بستن واژه (جن) از واژه (اجنه) استفاده میکنند. «جن» در اصل به معنای چیزی است که انسان نمیتواند حس کند. مثلا میگوییم «جنه اللیل» یا «فلما جن علیه اللیل» یعنی زمانی که سیاهی شب او را پنهان کرده، و به همین علت به کسی «مجنون» میگویند که عقلش پنهان یا مخفی است.
«جنین» به طفلی میه گویند که در رحم مادر مستور و پنهان است و «جنت» باغی است که زمینش از درختان پوشیده شده، و «جنان» به قلب که در درون سینه مخفی است و «جنه» یعنی سپر که انسان را از ضربات دشمن میپوشاند [5]. آفرینش جن در اصل از آتش یا شعلههای صاف آتش میباشد، و ابلیس هم از همین گروه است. طبق احادیث خداوند موجودات هوشمند را در سه دسته مختلف آفرید: فرشته از نور، جن از آتش و انسان از خاک خلق شده است.
جنیان در آسمانها بودند اما به دلیل خبرگیری و استراق سمعی داشتند ورود آنها بعدا ممنوع شد. در میان اجنیان کسانی هستند که از قدرت بسیار بالایی برخوردار هستند، همانگونه که در میان انسانها هم چنین افرادی دیده میشوند: مثلا یکی از جنیان به حضرت سلیمان (ع) گفت: «من تخت ملکه سبا را پیش از آن که از جای برخیزی از سرزمین او به این جا میآورم»!.
آنها قدرت انجام بعضی از کارهای مورد نیاز انسانها را دارند: «گروهی از جن پیش روی سلیمان به اذن پروردگار کار میکردند، و برای او معبدها، تمثالها و ظروف بزرگ غذا تهیه میکردند.». جن هزاران سال قبل از آفرینش انسان از آتشی سیاه و بوی دود خلق شد .
در آیات 26 و 27 سوره حجر بهوضوح به آفرینش جن به عنوان موجودی واقعی قبل از آفرینش انسان اشاره میشود. وَلَقدْ خلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (حجر، 26): و همانا ما انسان را از گل و لای کهنه متغیر بیافریدیم. وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ (حجر، 27): و طایفه دیوان را پیشتر از آتش گدازنده، خلق کردیم.
مترشعه جن را موجودی غیرآدمی میدانند و معتقد هستند جن از مارج و مارجه بوجود آمده است. مارج یعنی زبانه آتش و مختلط آتش و هوا است که در بعضی از روایات پدر جن معرفی شده است. مارج به معنای اختلاط و آمیزش است و منظور از آن ترکیب شعلههای مختلف آتش و هوا است که ترکیب آن رنگهای مختلفی را پدید میآورد پس جن از ترکیب آتش و هوا خلق شده و آدم از ترکیب آب و خاک است.
ترکیب دو عنصر آتش و هوا، مارج را پدید میآورد و با ترکیب آب و خاک، طین بوجود میآید. وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ (با توجه به آیه 15 الرحمان): و جنّیان را از رخشنده شعله آتش خلق کرد.
امام علی (ع) اسم پدر جن را شومان بیان کردهاند و فرمودهاند: او کسی است که از (مارج من نار) خلق شده است. جنها به دلیل طبیعت شعلهوش خود از دید آدمیان پنهان هستند اما میتوانند با غلظت دادن به وجود خود به هر صورتی که بخواهند رویت شوند. مثلا به صورت انسان، شغال، گرگ، شیر، عقرب یا مار دیده میشوند. بعضی از جنها مومن و برخی دیگر کافر و زیانکار هستند (که به مادرین معروف هستند).
ادوارد ویلیام لین انگلیسی میگوید که اگر جنها به صورت انسان ظاهر شوند معمولا دارای جثهای بسیار طویل و عظیم هستند. اگر مومن باشند معمولا بسیار زیبا هستند و اگر از زیانکاران باشند، بسیار زشت دیده میشوند.
سراسر دنیا و مسلمانان به وجود جن اعتقاد دارند. مسلمانان معتقد هستند که جن هم مانند انسان روز قیامت در بارگاه الهی قضاوت میشود.
انواع جن
پیامبر اسلام (ص) فرمودهاند: «خداوند جن را پنج صنف آفریده است: صنفی مانند باد در هوا (ناپیدا هستند) و صنفی به صورت مارها، و صنفی به صورت عقربها، و صنفی حشرات زمینند و صنفی از آنها مانند انسانند که بر آنها حساب و عقاب است.»
جنیان هم مانند انسانها موجوداتی مادی و دارای روح هستند پس به طور کلی اجنیان زندگی هدفدار و معناداری دارند و مانند انسان ویژگیهایی دارند که حساب و کتاب (معاد) را برای آنها واجب مینماید. اجنیان هم مثل انسانها مسلمان، کافر، شیعه و غیرشیعه دارند. در سوره احقاف درباره ایمان آوردن گروهی از جنیان به پیامبر اسلام (ص) و قرآن آمده است.
بنابراین اجنیان هم مانند آدمیان عقاید و اعتقادات مختلفی دارند، عدهای از آنها ظالم، ستمگر و کافر هستند و عدهای صالح و مسلمان هستند و در مورد شیعه بودن بعضی از اجنیان هم شواهد و روایاتی وجود دارد در روایات مختلفی اهلبیت (ع) عدهای از جنیان را به عنوان شیعه معرفی کردهاند.
به نقل از ابوحمزه ثمالی عدهای از اجنیان به حضور حضرت امام باقر (ع) رسیدند. همچنین در روایاتی بیان شده است که گروهی از اجنیان به پیامبر اسلام (ص) ایمان آوردهاند.
علت خلقت جن
فلسفه و آفرینش جنیان، هم مانند انسانها عبودیت، بندگی و پرستش خداوند متعال میباشد [9]. «وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» جن و انسان را نیافریدم مگر برای عبادت و پرستش (ذاریات، 56). به عبارتی چون هدف از خلقت انسان و جن عبادت الهی و بندگی خدا است پس هر کدام در برابر خداوند دارای تکلیف و وظایفی هستند. پس اجنیان هم دارای حساب و کتاب و روز معاد هستند. در آیه 130 سوره انعام آمده است:
يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغرَّتْهُمُ الْحيَاةُ الدُّنيَا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ (آن گاه خدا گوید) ای گروه جن و انس، مگر برای هدایت شما از جنس خود شما رسولانی نیامدند که آیات مرا برای شما میخواندند و شما را از مواجه شدن با این روز سخت میترساندند؟ آنها (با نهایت پشیمانی) جواب دهند که ما (به جهالت و بدی) بر خود گواهی میدهیم. و زندگانی دنیا آنها را مغرور ساخت و در آن حال (میفهمند و) بر خود گواهی میدهند که به راه کفر میرفتند.
اشارات قرآن کریم بر اجانین و خصوصیات آنها
جنیان بر اساس آیه 25 سوره فصلت زندگی دستهجمعی و طایفهای دارند. وَقَيَّضْنَا لَهمْ قرَنَاءَ فَزَيَّنُوا لَهُمْ مَا بَيْنَ أَيْدِيهمْ وَما خلْفَهُمْ وَحَقَّ عَلَيْهِمُ الْقوْلُ في أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ منْ قبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ إِنَّهُمْ كَانُوا خَاسِرِينَ (فصلت، 25)
و ما رفیقان و یارانی (از شیاطین) بر آنها گماشتیم تا آنچه پیش روی آنهاست (از نعمت و لذتهای فانی دنیا) در نظرشان جلوه دادند و آنچه از عقب دارند (از نعمت و لذات ابدی آخرت فراموش کردند) و وعده عذابالهی بر آنها حتم و لازم گردید و چون امتانی از جن و انس که پیش از آنها (غرق دنیا بودند و با کفر و عصیان) درگذشتند، سخت زبون و زیانکار شدند.
در قرآن کریم علاوه بر اینکه سورهای به نام جن وجود دارد، 7 مرتبه واژه جان و 22 مرتبه واژه جن و 5 مرتبه واژه «الجِنّه» که جمع جن است اشاره شده است. وجود جن از اصول مسلم قرآنی است. قرآن کریم به بعضی از ویژگیهای جن اشاره میکند:
ماده خلقت: در آیات قرآن به آتش که ماده اولیه جن است اشاره میشود: « وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُوم» (حجر، 27). « وَ خلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ » (الرحمن، 15).
جنسیت: از آیه 6 سوره جن: « رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِن» می توان استنباط کرد که اگر اجانین مرد هستند، پس در بین آنها اجانین زن نیز وجود دارد، زیرا رجال در برابر اناث است.
تولیدمثل: آیه 56 سوره الرحمن « لَمْ یَطْمِثْهُنَ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ» دلالت بر آمیزش جنسی جنیان دارد. در میان جنیان هم مانند انسانها تولیدمثل وجود دارد، در انسانها تولیدمثل با القای نطفه در رحم و در جنیان با القای هوا در رحم است.
زمان آفرینش: آفرینش جن قبل از آفرینش انسانها و پس از آفرینش فرشتگان بوده است. « وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها منْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماء» (بقره، 30)
و آنگاه بر آدمیان نعمت ارزانى شد که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینى قرار خواهم داد. فرشتگان چون مىدانستند که موجودى که در زمین زندگى مىکند روى به تبهکارى مىآورد، گفتند: آیا در زمین کسانى را مىگمارى که در آن فساد مىکنند و خونها مىریزند، در حالى که ما همراه با ستایش تو، تو را تسبیح مىگوییم و تقدیس مىکنیم؟ گفت: من چیزهایى مىدانم که شما نمىدانید.
داشتن فهم و درک: جنیان هم مثل انسانها فهم و درک دارند و دارای قلب، گوش و چشم هستند: « وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذان لا یسْمَعُون بِها أُولئِک کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل » (اعراف، 179)
و مسلماً بسیارى از جنّیان و آدمیان را براى دوزخ آفریدهایم [زیرا] آنان را دلهایى است که به وسیله آن [معارفالهى را] در نمىیابند، و چشمانى است که توسط آن [حقایق و نشانههاى حق را] نمى بینند، و گوشهایى است که به وسیله آن [سخن خدا و پیامبران را] نمىشنوند، آنان مانند چهارپایانند بلکه گمراهترند (اعراف، 179). بنابراین آنان نیز همانند انسان وقتی از قلب و چشم و گوش خود برای درک حقیقت استفاده نکنند، از حیوان پستتر میشوند. همچنین آنها قدرت فهم کلام بشر را دارند. چنانچه از آیه اول سوره جن« إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً» (جن، 1) بر میآید که جن قدرت فهم قرآن و تشخیص کلام خارقالعاده از کلام عادی را دارد. از اینرو وقتی قرآن تحدی میکند گروه جنیان را نیز مانند انسانها به مبارزه میطلبد. البته میان جنیان افراد سفیه و کم خرد نیز وجود دارد: « وَ أَنَّهُ کانَ یَقُولُ سَفیهُنا عَلَى اللَّهِ شَطَطا» (جن، 4).
حرکت: جنها دارای سرعت فوق العادهای هستند و در زمان بسیار کوتاهی میتوانند طول و عرض زمین را بپیمایند، همانطور که عفریت جنی برابر درخواست احضار تخت بلقیس توسط حضرت سلیمان (ع) گفت: من برآوردن تخت بلقیس پیش از آنکه از جایگاه خود برخیزی قادرم: « قالَ عِفْریتٌ منَ الْجنِّ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمینٌ» (نمل، 39) در حالیکه فاصله میان سبا و شام بیش از 2000 کیلومتر بود.
تغذیه: جنها مثل انسانها رشد و تولیدمثل دارند بنابراین نیاز است که تغذیه داشته باشند بنابراین میخورند و میآشامند. اما در اینکه از چه چیزهایى تغذیه مىکنند اختلافنظرهای زیادی وجود دارد، در روایات مختلف بیان شده است که آنها از باقیمانده غذاى انسانها و مغز استخوانها تغذیه مىکنند. «ابن بابویه» نقل کرده است: «گروهى از طایفه جن خدمت پیامبر اکرم (ص) شرفیاب شدند و عرض کردند اى رسول خدا چیزى براى خوردن به ما عطا فرما، حضرت هم استخوان و بازمانده غذا به آنها عطا کرد. و نیز امام صادق (ع) مىفرمایند: استخوان و ضایعات غذاى جنیان است.
خواب: اجنیان هم مانند انسانها مىخوابند. از سوره بقره آیه 255 چنین میتوان نتیجه گرفت که تنها ذات احدیت، خداوند رحمان است که نمىخوابد و همه مخلوقات ناگزیرند که بخوابند. چنانکه در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: «به غیر از خداوند متعال، همه خواب دارند حتى فرشتگان.
جنیان هم به محضر ائمه (ع) مىآیند مسائل دینى خود را مىپرسند و می توانند کارهایی را برای ائمه معصوم (ع) انجام دهند. در اصولکافى ج1 صفحه 394 بابى تحت عنوان (جن در محضر ائمه معصوم علیه السلام) وجود دارد و در مورد هفت حدیث مختلف نقل شده است. «سدیر صیرفى» بیان مىکند که امام باقر (ع) در مدینه به من سفارشهایى فرمودند. از مدینه بیرون رفتم در میانهی راه «روحا» بودم که مردى به من اشاره کرد. به سوى او رفتم و تصور کردم که تشنه است. ظرف آب را به او دادم گفت: به آب نیاز ندارم، نامهاى به من داد که مرکب آن هنوز خشک نشده بود، دیدم مهر امام باقر (ع) است، گفتم: این نامه را کى به تو دادهاند؟ گفت: الآن. در نامه دستورهایى نوشته شده بود. چون متوجه آن مرد شدم، دیدم کسى نیست، بعد از آن ابوجعفر(ع) به مکه آمدند، به ایشان عرض کردم: فدایتشوم، مردى نامه شما را آورد که مهرش هنوز خشک نشده بود، فرمود: اى «سدیر» ما خدمتکارانى از جن داریم، چون خواهیم کارى به فوریت بسیار انجام پذیرد، آنها را مىفرستیم.
دربارۀ طول عمر اجنیان اطلاعاتی در دست نیست، البته ابلیس طبق آیه 14 و 15 سوره اعراف تا زمان معینی زنده است (اعراف، 14-15) : قَالَ أَنظِرْنِى إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ (14) قَالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ (15): (ابلیس، به جاى توبه و عذرخواهى) گفت: تا روزى که مردم برانگیخته مىشوند، مرا مهلت بده (14) (خداوند) فرمود: همانا تو از مهلت یافتگانى (15)
و به حکم آیه 185 سوره آل عمران قانون مرگ شامل همه موجودات میشود و بنابراین جنیان هم میمیرند: كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَنْ زُحزِحَ عنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ
هر نفسی شربت مرگ را خواهد چشید و محققاً روز قیامت همه شما به مزد اعمال خود کاملاً خواهید رسید، پس هر کس را از آتش جهنم دور دارند و به بهشت ابدی درآرند چنین کس سعادت ابد یافت، که زندگی دنیا جز متاعی فریبنده نیست.
بیانگر آن است که امتهایی از جنیان مانند گروههای آدمی از بین رفتهاند، در نتیجه در بین جنیان نیز مرگ و میر وجود دارد. در برخی روایات نیز به مسأله مرگ جنیان اشاره شده است.
واژه انس
واژهی انسان در اصل «انس» بوده است و آنگاه الف و نون به آن افزوده شده است و در لغت به معنای اُنس گرفتن و ظاهر شدن میباشد هر چند بعضی نیز معتقد هستند که از واژهی نسیان اتخاذ شده است. منطقدانان انسان را «حیوان ناطق» و یا «حیوان متفکّر» معرفی میکنند. براساس تعریف منطق دانان: انسان حیوانی است با یک ویژگی و فصل مقوّم خاص که همان تفکّر و قدرت اندیشه است. اشتراک جنسی انسان و دیگر حیوانات امری است که هم در منطق قدیم و هم در شاخههای مختلف علومانسانی مورد تأکید قرار گرفته است. در علوماجتماعی انسان را اینگونه تعریف میکنند: «انسان (human) موجودی است با ارگانیسم بدنی جاندار و در محیطی مرکب از چیزهای گوناگون که به صورت اجتماعی زندگی میکند». در تعریف دیگری آمده است که: «انسان تنها حیوانی است که قادر است راه خود را به بیرون از وضعیتی که است، متناسب با آگاهی خود تغییر بدهد، وضعیتی که خود باید آنرا بیافریند.
آفرینش و جایگاه انسان در جهان هستی
انسان موجودی دو بعدی (مادی و غیرمادی) است. انسانها با توجه به خصوصیات جسمی و روحی خود، خصوصیات والایی دارند که به آنها ارزش و جایگاه خاصی میدهد. یکی از این ویژگها این است که خداوند متعال در قرآن خلقت انسان را به خود اختصاص میدهد. در آیه 71 سوره ص میفرمایند: إِذ قَالَ رَبُّک لِلْمَلاَئِکةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَراً مِن طِینٍ * فَإِذا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدینَ؛ و هنگامی که خداوند به فرشتگان گفت که من بشر را از گِل میآفرینم، پس آنگاه او را به خلقت کامل بیاراستم و از روح خود در او دمیدم، به او سجده کنید.
خداوند متعال روح انسان را به خود نسبت میدهد و همین بُعد انسان است که به او جایگاهی میدهد که ملائکه بر او سجده میکنند تنها ابلیس که از جنّیان و در میان ملائکه بود، از سجده سرباز زد. خداوند متعال از ابلیس دربارة علت سجده نکردنش پرسید: قَالَ یا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَک أَن تَسْجُد لِمَا خلَقْتُ بیدی؛ (سوره ص، 75) ای ابلیس چه چیز تو را منع کرد، از اینکه به چیزی که با دستهای خودم آن را آفریدم، سجده کنی.
مرحوم علامه طباطبایی (ره) میفرماید: اینکه در آیه (سوره ص، 75)، خلقت بشر را به دست خود نسبت داده و فرمود: «چه مانعت شد از اینکه بر چیزی سجده نکنی که من آن را با دستهای خود آفریدم»، به این منظور بود که بر آن شرافتی اثبات نموده، بفرماید، هر چیز را به خاطر چیز دیگر آفریدم، ولی آدم را بهخاطر خودم. همچنان که جمله وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی نیز این اختصاص را میرساند. اگر کلمة «ید» را تثنیه آورد و فرمود: یدی با اینکه میتوانست مفرد بیاورد، برای این است که به کنایه بفهماند، در خلقت او اهتمام تام داشتم، چون ما انسانها هم در عملی هر دو دست خود را به کار میبندیم که نسبت به آن اهتمام بیشتری داشته باشیم.
انسانها جزئی از هستی و شگفتیهای جهان هستی به شمار میروند. همانطور که جهان دارای هدف و غایت است، انسان هم در سیر حرکت خود به سوی هدف معین در حال حرکت است. پاسخی که از تعالیماسلامی دربارهی راز آفرینش انسان میتوان دریافت، روشن است.
انسان خلق شده است تا نماینده و جانشین خداوند بر روی زمین باشد، پس چون خداوند، آدمی را به عنوان خلیفة خود بر روی زمین قرار داده است، بنابراین باید نشاندهنده بخشی از صفات الهی باشد و این برترین جایگاهی است که خداوند برای مخلوقی از مخلوقاتش در نظر گرفته است. به طورکلی اگر برای هر پدیده یا مخلوقی، بتوان مرتبة اعلا و جایگاه بالایی را در نظر گرفت، مرتبة اعلای آفرینش یا راز آفرینش مربوط به داستان خلقت انسانها است.
تنها موجودی که ملائک به امر الهی بر او سجده کردند و نیز تنها مخلوقی که خداوند بعد از آفرینش او به خود تبریک گفت، انسان بوده است. وجود رمز و راز در آفرینش انسانها، نشان دهنده حقایقی است، که از مهمترین آنها، میتوان به هدفمندی چنین آفرینشی اشاره کرد. زیرا مخلوقی که ملائکه بر او سجده کردند و خداوند بعد از آفرینش او به خود تبریک گفت، از جایگاه بالاتری نسبت به سایر مخلوقات برخوردار است، بنابراین نمیتواند بیهدف و بیهوده خلق شده باشد و همچنین چون کل جهان، دارای هدف و غایت مشخصی است، آفرینش انسان هم به عنوان زیرمجموعه و یکی از اجزای این جهان، نیز دارای هدف و مقصود معینی است.
این نکته را هم باید در نظر گرفت که انسان همه کمالات را به صورت بالقوه دارد و فقط باید آنها را بالفعل نماید. انسان باید سازنده و معمار خود باشد. پس انسانی که خلیفهالله و مسجود ملائکه است، همه چیز برای او است و باید دارای همه کمالات انسانی باشد، انسان به علاوه ایمان است، نه انسان منهای ایمان. انسان بدون ایمان ناقص است. این چنین انسانی خونریز، حریص، از حیوان پستتر و بخیل است.
در مورد جایگاه مؤمن، هر چند روایات زیادی نقل شده است. اما معتبرترین ان که توسط شیعه وسنی بیان شده است این است که امام باقر(ع) میفرماید: “رسول خدا (ص) در شب معراج به خداوند عرض کرد: حال مؤمن نزد تو چگونه است؟ فرمود: ای محمد! کسی که به دوستدارم اهانت کند، به جنگجویی با من برخاسته و من از هر چیز زودتر یاری دوستان خود کنم. هیچ بندهای از بندگان به چیزی محبوب تر از واجبات به من نزدیک نمیشود.
همانا بنده به وسیله نافله به من نزدیک میشود تا آن که او را دوست دارم. وقتی او را دوست داشتم، گوش او میباشم که با آن میشنود؛ چشمش که به آن میبیند، زبانش که به آن سخن میگوید و دستش که با آن اخذ میکند. اگر مرا بخواند، او را پاسخ دهم و اگراز من چیزی بخواهد، او را عطا میکنم.
در آیات قرآن به این امر اشاره شده که نظام هستی برای انسان آفریده شده است: «هوَ الَّذی خلَقَ لَکم مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً» (بقره، 29): او کسی است که آنچه در زمین است، برای شما آفرید. «الَّذى جَعَلَ لَکمُ الْأَرْضَ فِرَاشاً وَالْسَّمَاءَ بِنَاءً» (بقره، 22): کسی که زمین را برای شما گستراند و آسمان را برافراشت.
از نگاه قرآن، انسان چنان ارزشی دارد که حیات و مرگ او، برابر با حیات و مرگ همة انسانها است؛ وقتی شخصی کشته میشود، مثل آن است که همة انسانها کشته شدهاند و اگر فردی از مرگ نجات داده یابد، مانند آن است که تمام انسانها از مرگ نجات یافته باشند.
این بدان معنا است که انسانیت وجه مشترکی در همة انسانها است وجود دارد و اگر انسانی بیعلت کشته شود، آن وجه مشترک از بین رفته و شخصی که انسانی را بیدلیل بکشد، میتواند با همان انگیزه، انسانهای دیگر را نیز بکشد همچنین نجاتدهنده میتواند، با همان انگیزه، به تمام انسانها کمک و یاری برساند.
قرآن، به حیات انسان ارزش بسیار داده و جایگاه ویژهای بر او عطا فرموده است و در مورد هیچ موجود دیگری، اینچنین بیان نشده است، چنانکه در مورد انسان میفرماید: «مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَاد فِی الْأَرْضِ فَکأَنَّمَا قتَلَ الناسَ جَمِیعاً» (مائده، 32): هرکس فردی را بیآنکه کسی را کشته باشد یا فسادی در روی زمین کرده باشد، بکشد چنان است که تمام انسانها را کشته است و هر کس فردی را زنده بدارد، چنان است که همه انسانها را زنده کرده است.
این آیه نشاندهنده ارزش و جایگاه انسان در نظام هستی است. مرحوم علامه جعفری (ره) کشتن انسان بیگناه را اهانت به مقام پروردگار دانسته و مینویسد: در حقیقت کشتن انسان بیگناه اهانت بر کل است که انسان، با عظمتترین و باارزشترین اجزای آن است، پس قتل یک انسان با ملاکی که بیان شد، مانند قتل همة انسانهاست و احیای یک انسان و زنده نگه داشتن آن مانند احیای همة انسانهاست.
کرامت انسان بر موجودات دیگر
كرامت به معناي عزّت و بزرگواري در ذات و وجود چیزی است و برتري نسبت به اشيا دیگر در آن لحاظ نشده است [17]. کرامت، ضد دنائت و پستی میباشد.
مفاهيم سخا، جود، اعطا، بزرگی، گذشت، موردپسند بودن، منزه بودن، ستوده بودن، نيكو بودن و لئيم نبودن از آثار و لوازم كرامت است. كرم اگر در توصیف خداوند متعال واقع شود، هدف از آن احسان و نعمت آشكار خدا میباشد و اگر برای توصیف انسانها به کار رود، نشاندهنده اخلاق و افعال پسنديدهي اوست. به كسي كريم ميگويند كه اخلاق و افعال پسنديده در او دیده شود. هر چيزي كه در نوع خود شریف و پاک است با کرم توصیف میشود.
كرامت انسانی به طور مشخّص و مؤكّد، در آيهي 70 سورهي اسراء بیان شده است: وَلَقَدْ كَرَّمنَا بنِي آدَم وَحمَلْنَاهُمْ في الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقنَاهُمْ منَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا (اسراء، 70): و محققا ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم و آنها را (بر مرکب) در برّ و بحر سوار کردیم و از هر غذای لذیذ و پاکیزه آنها را روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری و فضیلت کامل بخشیدیم. در اين آيه، از تكريم انسان سخن گفته میشود كه خداوند تعالي انجام آن را به خود منسوب داشته است. تكريم به معناي سخاوتمندانه و عمومي و بسيار عطا كردن میباشد.
برتری انسان بر همه موجودات جهان
چون انسان دارای قدرت اراده و اختیار است و در اطاعت خداوند متعال مختار است، بر ملائکه نیز برتری دارد؛ زیرا ملائکه مختار نیستند و به اطاعت از خداوند مجبور هستند و به وضوح مشخص است که ارزش اطاعت اختیاری از اطاعت اجباری بسیار بیشتر است. اما این نظریه مورد قبول قرآن نیست، چون ملائکه، مقرب درگاه الهی و حامل عرش هستند و اطاعت آنها ارزش بسیاری دارد. به این مفاهیم در قرآن اشاره شده است: وَتَرَى الْمَلاَئِکةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یسَبِّحُونَ بِحَمْد رَبِّهِمْ؛ (زمر، 75) ملائکه را میبینی که از اطراف عرش میگذرند و پروردگارشان را با جهد تسبیح میکنند.
وَهُم مِنْ خشْیتِهِ مشْفِقُونَ. (انبیا، 28): و آنها همواره از خشیت خدا هراسان هستند.
لَن یسْتَنکفَ الْمَسِیحُ أَن یکونَ عَبْداً لِلّهِ وَلاَ الْمَلاَئِکةُ الْمُقَرَّبُونَ (نسا، 172): نه مسیح و نه ملائکه مقرب از اینکه بندة خدا باشند، سرباز نمیزنند.
این آیات نشاندهنده این است که فضل و برتری در ذات فرشتگان قرار دارد و نیروی اختیار به تنهایی نمیتواند ملاک ارزشگذاری و فضیلت باشد، بلکه ملاکهای آن ارزش، خلوص، عبادت و بندگی است و فرشتگان ذاتا دارای شرافت میباشند، در عبادتشان خلوص دارند و هرگز دچار شرک نمیشوند.
بنابراین، از نظر ذاتی، ملائکه از انسان برتر هستند. به نقل از مرحوم علامه طباطبایی (ره): «حق این است که صرف امکان فعل و ترک آن و اینکه انسان بهطور مساوی به آن دو قدرت دارد، به خودی خود ملاک فضیلت و برتری طاعت نیست، بلکه برتری طاعت بیشتر به این است که از صفای درون و حسن سریرة او حکایت کند، و دلیل این مطلب نیز این است که طاعت فردی که میدانیم از زشتی باطن و پلیدی درون برخوردار است، ارزشی ندارد؛
هر چند چنین فردی در تصفیة عمل، منتها درجة کوشش را کرده باشد؛ مانند اطاعت منافق و آنها که به بیماری قلب گرفتارند. عمل این افراد در نزد خدا حبط است و خداوند حسناتشان را نیز از کارنامة اعمالشان محو میکند، پس ملاک ارزش و فضیلت و طاعت، صفای نفس فرد مطیع است که مشتاق جمال ذات الهی بوده و در عبودیت دارای خلوص است، و همین خلوص در عبادت است که او را از معصیت به سوی طاعت میکشاند، و واداراش میسازد تا در راه اطاعت از خدا و ترک معصیت او، مشقتها را تحمل کند، در نتیجه عمل و اطاعتش ارزش پیدا میکند».
با توجه به اینکه ذات ملائکه که از نظر قوام وجودی بر طهارت و کرامت نهادینه شده است بنابراین در اعمالشان هم جز ذات عبودیت، بندگی، پاکی و خلوص نیت چیزی وجود ندارد، و از جنس ذات انسان که با هوا و هوس و شهوت آمیخته شده است، برتر و شریفتر است. بنابراین انسان از لحاظ ذاتی بر فرشتگان برتر نیست؛ اما اگر اراده کند و تواناییهای بالقوه که به او داده شده را به بالفعل تبدیل نماید، با عبودیت و بندگی خداوند، از فرشتگان برتر میشود و این همان برتری اکتسابی است که انسان میتواند به آن برسد.
همانطور که اگر انسان ار نفس اماره پیروی کند با وجود اینکه بر حیوان برتری دارد با تبعیت از حیوان هم پستتر میشود. برای رسیدن به برتری اکتسابی انسان، باید از کمالات وجودی خود استفاده کند، تا جایی که از فرشتگان هم برتری یابد و مسجود آنها قرار گیرد.
سجدة فرشتگان بر حضرت آدم (ع) و امامان معصوم (ع) بهعنوان انسان کامل، دلیلی بر برتر بودن انسان بر ملائکه است. در روایتی از پیامبر اکرم (ص) به این مطلب اشاره شده است: … ثمّ إنّ الله تبارک و تعالی خلق آدم فأودعنا صُلْبه و أمر الملائکة بالسجود له تعظیماً لنا و اکراماً و کان سُجودهم لله عزّوجلّ عبودیّةً و لِآدم اکراماً و طاعةً لکوننا فی صُلْبه، فکیف لانکون أفضل من الملائکة و قد سجدوا لآدم کلّهم أجمعون…؛ آنگاه خداوند تبارک و تعالی آدم را خلق کرد و ما را در صلب او ودیعت نهاد و به ملائکه فرمان داد تا در مقابل او برای تعظیم و تکریم ما سجده کنند. این سجده، عبادت و بندگی خدا بود و برای آدم اکرام و اطاعت، از آن جهت که ما در صلب او بودیم. چگونه ما برتر از فرشتگان نباشیم؛ در حالی که همة فرشتگان بر آدم سجده کردند؟
پیامبر اکرم (ص) در روایتی، به امامت خود بر ملائکه در شب معراج و اظهار عجز و ناتوانی جبرئیل (ع) در همراهی با آن حضرت و همسخن شدنش با خدای متعال سخن گفتهاند که دلیل برتری انسان بر فرشتگان است. حضرت امام خمینی (ره) در این باره میفرماید: «بدان که نصیب و بهرة ملائکه از توحیدات سهگانه (ذاتی، صفاتی و افعالی) و از تنزیه، همانند بهرة کامل انسان کامل در همگی این مقامات نیست، بلکه هر یک از ملائکه دارای مقام معلوم و مشخص است که نمیتواند از آن فراتر رود، پس، تعلیم در آن نشئه، به تناسب استعدادهای ملائکه است که نبی اکرم (ص) بدان احاطه دارد. همو که به تمامی اشیاء و ترتیب تکمیل همة عوالم و نشآت، بر طبق فضای الهی محیط است».
آیتالله جوادیآملی نیز دربارة برتری انسانهای کامل مانند امامان معصوم (ع) بر فرشتگان میفرمایند: «این جمله زیارت گویای آن است که ائمه(ع) مقامی بالاتر از ملائکه دارند، زیرا آن حضرات، میزبان هستند و ملائکه بر آنان نازل میشوند و چون «الملائکة» جمع دارای الف و لام است و قرینهای برای عهد ذهنی یا عهد خارجی نیست و افادة عموم میکند، نشان میدهد که آن ذوات مقدس از همة ملائکه و حتی از مقربترین آنها نیز برترند.
همانگونه که سجده ملائکه بر آدم (ع) دلالت بر همین مطلب دارد، زیرا آن سجده در مقابل شخص آدم (ع) نبود، بلکه آدم بهعنوان سمبل و نماد انسان کامل که بارزترین مصداق آن ائمة اطهار (ع) هستند مسجود ملائکه قرار گرفت.»
انسان بزرگترین حجت الهی
جایگاه انسان در نظام هستی، ارزش فراوانی دارد، تا جایی که از سوی امامان معصوم (ع)، بزرگترین حجتالهی خداوند خوانده شده است. امیرمؤمنان علی (ع) در بیانی در این خصوص میفرمایند: «أتزعم انّک جرم صغیر؛ و فیک انطوی العالم الاکبر»، آیا میپنداری که تو ذرة کوچکی هستی؛ حال آنکه عالم اکبر در تو پیچیده شده است.
از امام صادق(ع) در این باره روایت شده است: «اِعْلَمْ أن الصورةَ الانْسانیَّةَ هِیَ أکْبَرَ حُجَجِ الله علی خَلْقِهِ، و هیَ الکتابُ الّذی کتَبَهُ بیدِهِ و هِیَ الْهَیْکَلُ الّذی بناهُ بحِکْمتِهِ، و هیَ مجمُوعُ صورَةِ العالمینَ، وَ هِیَ المختَصَرُ مِنَ اللّوحِ المحفوُظِ، وَ هِیَ الشّاهِدُ عَلی کُلّ غائِبٍ، وَ هیَ الطّریقُ المستقیمُ الی کُلِّ خَیْرٍ، والصِّراطُ الممْدوُدُ بَینَ الجَنَّةِ والنّارِ»؛ بدان که صورت انسانی بزرگترین حجّت خداست بر مخلوقاتش، و او همان کتابی است که پروردگار با دو دست خود نگاشته و همان بنای بلند است که با حکمت خود آن را بنا نهاده و اوست مجموعه صورتهای عالمیان و چکیدة لوح محفوظ و شاهد بر هر غایبی و راه مستقیم به هر نیکی و صراط کشیده شده میان بهشت و جهنّم.
امام خمینی (ره) نیز با اشاره به این روایت چنین مینویسد: بدان که انسان کامل چون خلیفة خدا بر روی زمین (مخلوقات) و نشانه الهی بر همگان است، از گرامیترین آیات خدا و بزرگترین حجّتهای اوست، از مولا و آقایمان امیرالمؤمنین علی (ع) و یا از سرورمان حضرت صادق (ع) نقل شده که صورت انسانی بزرگترین حجت خداوند بر مخلوقاتش است و او همان کتابی است که حق با دو دست خود نگاشته، و او مجموع صورتهای عالمیان است.
امانت الهی که موجودات دیگر نظام هستی، از قبول آن سر باز زدند، بر دوش انسان گذاشته شده است و انسان را امانتدار الهی میدانند. سوره احزاب آیه 72 میفرماید: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جهُولًا»: ما امانت را بر آسمانها، زمین و کوهها عرضه کردیم. (اینها) از جهل سر باز زدند و از آن ترسیدند، و انسان به آن عمل کرد. همانا او ستمپیشه و جاهل است.
حافظ شیرازی با بیانی شیوا در این باره میسراید: آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعة فال به نام من دیوانه زدند
نتیجهگیری کلی
آیات و روایات دلالت بر این دارند که جنیان هم مانند انسانها، مکلف و مختار هستند و هدف از آفرینش آنها عبادت و بندگی خداوند میباشد همانطور که در قرآن بارها به روشنی بیان شده است. پس اجانین موجوداتی انتخابگر و صاحب اختیار هستند و وقتی بر سر دو راهی قرار میگیرند میتوانند یکی را انتخاب کنند اگر حق را بپذیرند به پاداش میرسند و اگر در مسیر باطل قرار گیرند دچار عذاب میشوند. پس اجانین هم از نظر عبادات، تکالیف، اختیار، درک و فهم، جنسیت، تولیدمثل و… مانند انسانها است. اما در نحوه عبادت و انجام تکالیف به تناسب ویژگیهای خلقتش متفاوت هستند.
میتوان نتیجه گرفت که از نظر قرآن کریم، انسانها در جهان هستی دارای موقعیّتی ممتاز و منحصر به فرد هستند که او را نسبت به موجودات دیگر برتر کرده است. امّا باید به این نکته توجّه داشت که این امتیاز و برتری بر سایر موجودات تنها از نوع استعداد و قابلیّتهای وجودی و بالقوه بوده و تا زمانیکه از آن استفاده نکند، برتری به آنها بخشید.
پس فقط با تکیّه زدن بر این کرامت ذاتی نمیتوان دم از برتری همهی انسانها بر موجودات دیگر زد و با این طرز تفکر به وادی اومانیسم و انسانمحوری بالید. کرامت حقیقی انسان که وجه تمایز انسان از موجودات دیگر را تشکیل میدهد، کرامتی اکتسابی است و از طریق به کارگیری عقل حقشناس و انتخاب راه عبودت و بندگی خداوند متعال حاصل میشود. و انسان تنها از طریق ایمان، عملصالح، تقوای الهی و به فعلیّت رساندن قوای نهفته در وجود خود، میتواند به موجودی برتر تبدیل شود و به مقام و جایگاه خلافت و جانشینی خداوند بر روی زمین نائل گردد.