گروههاى زيادى از كشورهاى مختلف براى شناخت امام مىآمدند. از بغداد حدود هشتاد مرد از مشاهير شيعه و فقهاى آنها براى تحقيق آمدند و طبيعى است كه قصد خانه امام رضا (ع) را كه پيش از سفر به خراسان در آنجا ساكن بود، داشتند. آن خانه به امام صادق (ع) تعلق داشت و شيعيان بسيارى در آنجا تردد مىكردند. همواره درِ خانه به روى بزرگان، گروه مردم عام و حجاج باز بود.
مشاهير بغداد وارد خانه شدند و منتظر ماندند. ابتدا عبدالله بن موسى بن جعفر (ع) عموى امام جواد (ع) كه پيرمردى بود، وارد شد و سپس امام جواد (ع) از راه آمدند. تمام اهل مجلس به احترام امام (ع) برخاستند. امّا در اولين ملاقات، از كمى سن امام (ع) متعجب شدند. يكى از حاضرين مسألهاى فقهى را براى عبدالله بن موسى مطرح كرد و با پاسخ نادرستى كه عبدالله داد، علامت خشم در صورت امام جواد (ع) آشكار شد. پس عموى خود را از جواب دادن به اين مساله بازداشت. عبدالله بن موسى عذرخواهى كرد و استغفار نمود زيرا او به آنچه كه نمىدانست فتوا داده بود. امام جواد (ع) جواب صحيح كه بر خلاف جواب عمويش عبدالله بن موسى بود، به پرسشكننده داد. مردم به امام جواد (ع) روى آوردند و اقدام به پرسشِ سؤالهاى فقهى خود نمودند كه شايد بيشتر آنها جنبه آزمون و خطا داشت!
در بين اين مردم، عدهاى از فقهاى شيعه، علما و بزرگان از ياران ائمه (عليهم السلام) و كسانى كه احكام شرعيه را مىشناختند نيز بودند كه از امام جواد (ع) سؤال مىكردند، تا به ثبوت و صحت امامتِ ايشان يقين پيدا كنند. پس امام جواد (ع) جواب اين سؤالها را با احكام الهى واقعى و قطعى و به سرعت و بدون تفكر و تأمل مىداد و برپايۀ شك و خيال و حدس و قياس و رأى و امثال آن نبود. تنها خداى متعال تعداد سؤالهايى كه امام جواد (ع) در آن مجلس با آن روبهرو شد را مىداند. كمكم حاضرين از هم جدا شدند در حالىكه به امامت امام جواد (ع) راضى بودند.
امام موسى بن جعفر (ع) روستايى را در اطراف مدينه ايجاد كرده بود كه آنرا «صريا» مىناميدند. اين قريه در زمان امام جواد (ع) موجود بود پس ايشان به اين روستا مىرفت تا از چشم جاسوسهايى كه مراقب او بودند به دور باشد وليكن اكثر شيعيان براى بحث از حق و حقيقت به صريا مىرفتند و امام جواد (ع) به تفصيل، معارف را براى آنان بيان مىكرد و دلايل را آشكار مىنمود. مردم هم از آنجا نمىرفتند، مگر اينكه همۀ معتقد به امامت امام جواد (ع) مىشدند.