فعالیتهای مخفیانه علویان و شیعیان در سطح گسترده ای همچنان ادامه داشت.

پس از مأمون برادرش معتصم در سال 812 به خلافت رسید امام جواد(ع) و محمد بن قاسم طلقان را به بغداد فرا خواند تا نقش آنها را در رهبری فعالیتهای زیرزمینی شیعیان مورد تحقیق و بررسی قرار دهد. محمد بن قاسم همینکه از تصمیم معتصم آگاه شد از کوفه به خراسان گریخت 3امام جواد(ع)با همسرش تحت الحفظ به بغداد اعزام گردید و در همانجا تحت نظر قرار گرفت سرانجام امام نهم چند ماه بعد به تحریک معتصم مسموم شد و به درود حیات گفت.

طبری،ج 5،ص 082،جزء 01-ازدی،تاریخ الموصل،ص 993-ابن اثیر،کامل،ج 5،ص 912.

-طبری،ج 5،ص 482،جزء 01 -کامل ابن اثیر ،ج 5،ص 122.

-محمد بن قاسم در دوره امامت امام جواد (ع) امام زیدیه انقلابی بود،چون معتصم قصد به دستگیری او کرد وی از کوفه گریخت و در طالقان قیام نمود ولی معتصم او را دستگیر کرد و در سامراء به زندان افکند. آنگاه وی به طور سری از زندان ناپدید شد از این رو بخش عظیمی از زندیه در قراء کوفه،طبرستان،دیلم و خراسان معتقد شدند که وی نمرده ،بلکه زنده است و قیام مسلحانه خواهد کرد تا زمین را با عدالت پر کند پس از آنکه از ظلم پر شده بود(مروج الذهب،ج 6،ص 611 بن بنقل تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم،ص 89 ).

خود را از بغداد به خراسان گسیل داشت تا قیام مردم قم را فرو نشاند.علی بن هشام و عجیف بن عنبسه فرماندهی ارتش عباسی را به عهده گرفتند دیوار شهر را ویران و بسیاری از مردم را به قتل رسانیدند.

در میان مقتولین یحیی بن عمران که بنا به گفته ابن شهراشوب و کیل امام جواد(ع)وجود داشت به علاوه مأمون هفت میلیون درهم خراج را از اهالی قم به جای مقدار معمول آن که قبل از قیام دو میلیون درهم بود،اخاذی کرد .

روایات طبری و ابن اثیر حاکی از آن است که برخی از سران این قیام به مصر تبعید شده اند که در میان ایشان جعفر بن داود قمی قرار داشت بنا به گفته طبری،جعفر بن داود از مصر فرار کرد و در سال 412 در قم قیام کرد ولی قیام او شکست خورد و خود وی دستگیر گردید و دوباره به مصر تبعید شد.

منابع تاریخی علت قیام مردم قم را تنها عدم موافقت مأمون به کاهش مالیات دانسته اند و در ارتباط این قیام با سازمان امامت سکوت اختیار کرده اند.اما به نظر بعید می آید این قیام مردم شیعه قم و در رأس آنها وکیل امام جواد (ع) به خاطر کاهش مالیات باشد و هیچ ربطی با سازمان امامت نداشته باشد،آیا می توان ادعا کرد مردم شیعه قم به حیله و نیرنگهای مأمون، آن مار خوش خطّ و خال دربارهء امام رضا(ع)پی برده اند و این قیام و خلع مأمون از خلافت عکس العمل آن بود؟ !ظاهرا خود مأمون این فعالیتها را بی ارتباط به عقاید مذهبی مردم قم نمی دانست بدین جهت کوشید تا آنان را از طریق امام جواد(ع) پایان دهد.

بنا به گفتهء مورخان،مأمون در اثنای حرکت برای هجوم به روم امام جواد (ع) را فرا خواند و در ماه صفر سال 512 در تکریت به او خوشامد گفت و در آنجا دختر خود امّ الفضل را با او تزویج کرد.مأمون از آن حضرت خواست تا در بغداد -کامل ابن اثیر،ج 5،ص 212-طبری،ج 5،جزء 01،ص 672.

-ابن شهراشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج 4،ص 793-ازدی تاریخ الموصل،طبع قاهره،ص 863 بنا بنقل تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم،ص 97.

-طبری،ج 5،ص 082،جزء 01،حوادث سنه 412.

قم و خراسان پخش شده بودند،امام به هواداران خود اجازه می داد در دستگاه حکومت عباسی کار کنند،بدین جهت محمد بن اسماعیل بن بزیع و احمد بن حمزه قمی پستهای مهمی در وزارت اشغال کردند.

نوح بن دراج قاضی بغداد و پس از آن قاضی کوفه بود.چون بستگان او از کارگزاران امام جواد(ع)بودند لذا وی عقیده خود را در طول اشغال این سمت پنهان داشت.

بعضی دیگر از امامیه مانند:حسین بن عبد الله نیشابوری حاکم بست و سیستان شد و حکم بن علیا اسدی به حکومت بحرین رسید ،هر دو نفر به امام جواد(ع)خمس می دادند که حاکی از بیعت پنهانی آنها با امام نهم است.

و همچنین پیروان امام در خراسان به خود اجازه دادند تا در ارتش عباسیان وارد شوند و در مقهور ساختن طغیان خرّمیّه شرکت جویند بنا به گفته مرحوم شیخ طوسی اینان در سال 022 ه مقدار زیادی غنیمت جنگی را از قیام کنندگان گرفتند،امام جواد(ع)به آنها دستور داد تا خمس آن را مستقیما به آن حضرت و یا وکلایش بپردازند5.

آری در دوران خلافت مأمون فعالیت شیعیان و وکلای امام(ع)به منظور هدایت مذهبی و امور مالی بود و لذا تهدیدی به حکومت مأمون به حساب نمی آمد ولی بعضا به بهانه ای در مقابل مأمون می ایستادند.

فی المثل در سال 012 مردم قم که اکثرا شیعه بودند از خلیفه درخواست کردند تا خراج زمین را برای آنها کاهش دهد،همانگونه که به مردم ری تخفیف داده بود ولی مأمون تقاضای آنها را نپذیرفت.بنابراین آنها مأمون را از خلافت خلع کردند و از پرداخت خراج امتناع ورزیدند و کنترل امور شهر را به عهده گرفتند در نتیجه مأمون ارتش -اختیار معرة الرجال ،ص 465 .

-رجال نجاشی،ص 452.

-مدرک قبل.

-کافی،ج 5،ص 11.

-طوسی،استبصار،ج 2،ص 85.

الله یصلح امره فی لیلة کما اصلح امر کلیمه موسی(ع)حیث ذهب لیقتبس لاهله نارا هو سمی رسول الله و کنیته تطوی له الارض و قیل له القائم لانه یقوم بعد ذکره و ارتداد النفر من القائلین بامامته و سمی المنتظر لان غیبته یطول امرها فینتظر خروجه المخلصون و منکره المرتابون من القائلین و یهلک المستعجلون 1.

مرقوم فرمود:

مهدی کسی است که انتظار او واجب است و باید در غیبت او انتظارش را داشت و به هنگام ظهور اطاعت او را نمود او سومین اولاد من است و خداوند به دست او امور عالم را در ظرف یک شب اصلاح می کند و همانطور که برای موسی بن عمران اصلاح فرمود و آتش از درخت در کوه طور برافروخت که همه دیدند و نور آن غیر از نور همه روشنی ها و انوار بود.او را به نام رسول خدا و کنیهء او می خوانند،برای آن که زمین در ادارهء او بهم درمی نوردد و او را قائم گویند برای آن که پس از مرگ نام او در میان خلق است و از کسانی که قائل به امامت او می باشد،مرتد می گردد او را منتظر می خوانند برای آن که غیبت او به طول می انجامد به اندازه ای که مخلصین در حال انتظار مانده و شکّاکین مرتد شده و شتابزدگان هلاک خواهند شد.

گسترش فعالیت شیعه در زمان امام جواد(ع)

اما جواد(ع)در دوران خلافت مأمون از آزادی بیشتری برخوردار بود و در سراسر حیطه حکمرانی خلیفه،سازمان امامت،وکلای خود را اعزام می کرد و به فعالیّتهای خود همچنان گسترش می داد بدین جهت وکلای امام(ع)در بسیاری از شهرها مانند:اهواز2 همدان 3،سیستان و بست 4،ری 5،بصره 6،واسط،بغداد7و مراکز سنتی امامیه کوفه و -الخراج راوندی،ص 991 چاپ هند،وفات الجواد،ص 95.

-رجال نجاشی،ص 191.

-اختیار معرفة الرجال،ص 2-611،نجاشی،ص 562.

-کافی،ج 5،ص 111.

-بحار،ج 05،ص 5-44 .

-اختیار معرفة الرجال،ص 784.-رجال نجاشی،ص 081.

-اثبات الوصیة،ص 312-512.

عرض کردم من او را می شناسم و اطمینان دارم که از شیعیان و ارادتمندان شما و برادران ایمانی ما می باشد و نامه شما به حال او مفید خواهد بود.

امام(ع)کاغذ برداشت و این نامه را به او نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم اما بعد فان موصل کتابی هذا ذکر عنک مذهبا جمیلا و ان لک من عملک ما احسنت فیه فاحسن الی اخونک و اعلم ان الله عزوجل مسائلک عن مشاقیل الذر و الخردل 1.

این شخص که نامه مرا به تو می رساند از تو نقل کرد که تو مذهب نیکو و پسندیده ای داری و این که اعمال تو مورد تحسین و رضایت خاطر مردم است،تا بتوانی نسبت به برادران دینی خود نیکی کن و بدان که خداوند عزّوجلّ در قیامت هر ذرّه و خردلی از عمل نیک را فراموش نمی کند.

راوی گفت:وقتی به سجستان رسیدم ،خبر این نامه را به والی آنجا حسین بن عبد الله نیشابوری داده بودند در دو فرسخی شهر به استقبال ما آمد چون نامه حضرت را به او دادم آن را بوسید و به چشم کشید و گفت حاجت تو چیست؟

گفتم :مالیاتی باید به دیوان محاسبات شما بدهم.گفت:آن را بخشیدم و تا من والی اینجا هستم،خراج از تو مطالبه نمی کنم.

آنگاه از وضع زندگی من پرسید،چون جریان کار خود را برای او گفتم،به من محبّت بیشتری کرد و نوشت مادام العمر از مالیات معاف باشم و تا زنده بود،صله و احسانش نسبت به من قطع نشد2.

راوندی در خرائج می نویسد:جناب عبد العظیم حسنی نامه ای به خدمت امام محمد تقی جواد الائمة نوشت و در آن از مهدی امت و قائم آل محمد سؤال نمود فقال:

المهدی یجب ان ینتظر فی غیبته و یطاع فی ظهوره و هو الثالث من ولدی و ان -مجلسی،بحار،ج 05،ص 7-68.

-کافی،ج 5،ص 211-111-بحار،ج 05،ص 78.

جایگاه ترا بهشت قرار دهد و از خواری دنیا و آخرت مصون دارد و تو را با ما محشور بگرداند.خداوند تو را به پند و اندرز و اطاعت و خوف و وقار و مسکنت آزموده است و در آنچه واجب است امتحان خوبی داده ای،اگر بگویم مانند تو را در میان اصحاب ندیده ام،امیدوارم راست باشد،خداوند جزای اعمال نیک تو را بهشت برین قرار دهد،البته مقام تو بر ما پنهان نیست و خدمت تو هم پوشیده نیست که در سرما و گرما و شب و روز به واجبات قیام کردی،من از پیشگاه خداوند تقاضا دارم روزی که همهء خلائق را جمع می کنند تو را به پاس دوستی ما به رحمت خویش متنعّم سازد به طوری که مورد غبطهء دیگران گردد،او خداوندیست که شنوندهء هر دعائی است.

از این نامه و نامه های دیگری که امام جواد(ع)به علی بن مهزیار نوشته،معلوم می شود علی بن مهزیار چقدر جلیل القدر و عظیم الشأن بوده که امام او را این چنین از صمیم دل دعا می کند،دعائی که اجابت آن حتمی است.

علی بن مهزیار در نامه ای به امام جواد (ع)نوشت که چون در شهر اهواز زلزله زیاد می شود،آیا اجازه می فرمائید از آن شهر به جای دیگر نقل مکان کنیم؟

امام در پاسخ نامه او دستور دادند که از اهواز بیرون نروند و روز چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را روزه بگیرند و در روز جمعه جامهء پاکیزه به تن کنند و غسل نمایند و از شهر بیرون روند و دعا کنند تا خداوند این بلا را از آنجا دفع کند.علی بن مهزیار می گوید دستور امام را به کار بردیم ،دیگر زلزله ساکت شد1.

از جمله نامه های آن حضرت، نامه ای است که علامه مجلسی از کافی نقل می کند ،که صیدلانی گفت:با مردانی از اهل سجستان و بست در سفر مکه بودیم ،سال اول خلافت معتصم بود،

در طواف کعبه حضور امام جواد(ع)رسیدیم عرض کردم مردی است که به ولایت و دوستی شما متکی و علاقمند است،ولی اهل دیوان است و من هم باید خراجی به او بپردازم،اگر شما به او نامه ای مرقوم فرمائید که به من احسان کند ،موجب سپاس و تشکر است.

امام(ع)فرمود من او را نمی شناسم.

 

نامه های امام جواد(ع)

در کتب اخبار چندین نامه از امام جواد(ع)نقل شده که به یاران و شیعیان خود نوشته است بعضی از این نامه ها، پاسخ نامه هائی است که از آن حضرت مسأله سؤال کرده اند و برخی موعظه و اندرز خواسته اند و بعضی از این نامه ها را خود امام مرقوم فرموده اند 1.این نامه ها اگرچه کوتاه است ولی بسیار رسا و بلند است،که از روحیهء عالی نویسنده آن حکایت می کند،از میان این نامه ها به نقل چند نامه اکتفا می کنیم:

متن نامه امام جواد به یکی از خواص اصحاب خود علی بن مهزیار اهوازی:

بسم الله الرحمن الرحیم یا علی احسن الله جزاک و اسکنک جنته و منعک من الخزی فی الدنیا و الآخرة و حشرک الله معنا .یا علی قد بلوتک و خیرتک فی النصیحة و الطاعة و الخدمة و التوفیر و القیام بما یحب علیک.فلو قلت انی لم ار مثلک لرجوت ان اکون صادقا فجزاک الله جنان الفردوس نزلا فما خفی علی مقامک و لا خدمتک فی الحر و البرد،فی اللیل و النهار فاسأل الله اذا جمع الخلائق للقیامة ان یحبوک برحمته تغتبط بها انه سمیع الدعاء.

به نام خداوند بخشاینده مهربان.ای علی بن مهزیار خداوند به تو جزای نیکو عنایت فرماید،و -بهجت الابرار،ص 99-سرور الفؤاد،ص 761-سفینة البحار،ص 26-در کلمهء سعد الخیر.

-کتاب الغیبة شیخ طوسی،ص 622-بحار،ج 05 ،ص 501 .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *