از بديهيات امامت،آن است كه با سخنان طيب،دل‌ها و دوستى‌ها به سوى خداوند بى‌نياز برانگيخته شود.نفسهاى سركش،مهار و طبيعت خشن،نرم گردد؛پندها و موعظه‌هاى بليغ كه در دلها جا مى‌گيرد،روان آدمى را نورانى گرداند؛در گوش جان نفوذ كند و دل بدان انس و آرام پذيرد.خردها جذب نور درخشان آن گشته،قلبها در كرانۀ قدس آن پهلو بگيرند.از هر سوى دل،چشمه‌هاى حكمت بجوشد و كلام احياگر جانهاى مرده،به حيات ابدى،افكار و انديشه‌ها را قوّت بخشد و سرانجام،آنها را به طرف حقّ آشكار رهنمون گردد.

از همين روست كه امامى از پيشوايان دين-عليهم السّلام-را نمى‌توان يافت مگر آن كه سخنان بسيار،به گونه‌اى دلپذير و كوتاه از خود به يادگار نهاده‌اند كه در آنها هدايت و حيات سرمدى و رشد،موج مى‌زند.آنچه ذيلا مى‌آيد گزيده‌اى است از كلمات قصار حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام كه به دست ما رسيده است:

مردى خدمت حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام عرض كرد:مرا پندى بفرماييد!حضرت فرمودند:آيا مى‌پذيرى؟گفت:آرى.حضرت فرمودند:

“توسد الصبر و اعتنق الفقر و ارفض الشهوات و خالف الهوى و اعلم انك لا تخلوا من عين اللّه فانظر كيف تكون”

“بر بستر صبر بيارام و قلادۀ فقر در گردن گذار و دست از شهوتها بردار و با هواى نفس مخالفت كن و بدان كه هيچ گاه دور از نگاه خداوند نيستى،پس خود بنگر كه چگونه هستى.”

به يكى از دوستانشان نوشتند:

“اما هذه الدنيا فانا مغرقون فمن كان هواه هوى صاحبه و دان بدينه فهو معه حيث كان و الاخرة دار القرار و ان تاخير التوبة اغترار و طول التسويف حيرة و الاعتلال على اللّه هلكة و الاصرار على الذنب أمن لمكر اللّه و لا يأمن مكر اللّه الا القوم الخاسرون.”

“امّا اين دنيا،پس همۀ ما غرقه آنيم و هر كس به هواى نفس دوست و قرينش گرايد و متدّين به دين او گردد،پس در همه‌جا با اوست.و امّا آخرت،خانۀ بقاست.تأخير در توبه،موجب زيان است و كار امروز به فردا افكندن،سبب سرگردانى.طغيان بر خداوند، هلاك است و اصرار بر گناه دليل آن است كه گنهكار خود را از مكر خداى تعالى در امان مى‌بيند،حال آن كه كسى جز مردم زيانكار خويش را از مكر خدا در امان نمى‌بيند.”

براى امام(ع)پارچه‌هاى قيمتى فرستادند.در راه،دزد آنها را به سرقت برد.

حمل كنندۀ پارچه‌ها ماجرا را به وسيله نامه به اطلاع آن حضرت رساند.حضرت،به خط خويش مرقوم فرمودند:

“ان انفسنا و اموالنا من مواهب اللّه الهنيئة و عواريه المستودعة يمتع بما متع منها فى سرور و غبطة و ياخذ ما اخذ منها فى أجر و حسبة فمن غلب جزعه على صبره حبط اجره و نعوذ باللّه من ذلك.”

“جان و مال ما از مواهب خوشايند الهى است كه همچون امانتى به ما سپرده شده است.بهره مى‌دهد آنچه در خوشى و سرور از آن بهره گرفته شده و داراى مزد و پاداش است آنچه از ما مى‌گيرند.بنابراين آن كه بى‌قرارى را بر صبر مسلّط گرداند،اجرش از بين مى‌رود و ما پناه بر خدا مى‌بريم از آن كه چنين گردد.”

“من اصغى الى ناطق فقد عبده فان كان الناطق عن اللّه فقد عبد اللّه و ان كان الناطق عن لسان ابليس فقد عبد ابليس.”

“آن كه به گوينده‌اى گوش فرا مى‌دهد،همانا وى را پرستيده است.پس هر گاه، گوينده سخن از خداوند بگويد،شنونده خداوند را پرستيده است و اگر گوينده زبان شيطان باشد،شنونده شيطان را پرستش كرده است.”

“اظهار الشيء قبل ان يستحكم مفسدة له و المؤمن يحتاج الى خصال ثلاث توفيق من اللّه و واعظ من نفسه و قبول ممن ينصحه.”

“برملا ساختن امرى،پيش از استحكام آن،باعث فسادش مى‌شود. و مؤمن به سه صفت نياز دارد:توفيق از جانب خداوند،وعظ از جانب نفسش و پذيرش از نصيحت‌گر.”

“التحفظ على قدر الخوف.”

“احتياط به اندازۀ ترس آدمى است.”

“الايام تهتك لك الأمر عن الاسرار الكامنة.”

“روزگار از رازهاى پنهان،برايت پرده برمى‌دارد.”

“من انقاد الى الطمأنينة قبل الخبرة فقد عرض نفسه للهلكة و العاقبة المتعبة”

“آن كه پيش از آزمودن،اعتماد كند،خويشتن را در معرض هلاكت و عاقبت ناگوار قرار داده است.”

“قد عاداك من ستر عنك الرشد اتباعا لما تهواه.”

“آن كه براى پيروى از خواسته‌هاى تو،راه رشد را بر تو پنهان دارد،با تو دشمنى كرده است.”

“راكب الشهوات لاتقال عثرته.”

“آن كه بر مركب شهوات مى‌راند،لغزشهاى نابخشودنى دارد.”

“الثقة باللّه ثمن لكل غال و سلم لكل عال”

“اطمينان به خداوند،بهاى هر چيز ارزشمند است و براى ترقّى و بلند مقامى،چونان نردبان است.”

“كيف يضيع من اللّه كافله.”

“چگونه كسى كه خداى تعالى كفيل او است،هلاك مى‌شود.”

“كيف ينجو من اللّه طالبه.”

“چگونه كسى كه خداى تعالى در تعقيب اوست،نجات مى‌يابد.”

“من انقطع الى غير اللّه وكله اللّه اليه.”

“كسى كه از خداوند ببرد و با غير خدا رابطه برقرار كند،خداى تعالى او را به آن شخص وا مى‌گذارد.”

“من عمل على غير علم كان ما يفسد اكثر مما يصلح.”

“كسى كه از روى بى‌علمى عمل كند،فساد و تباهى عمل او،از صلاح آن بيشتر است.”

“من لم يعرف المصادر اعيته الموارد.”

“كسى كه ابتداى امور را نمى‌شناسد،پايان كارها وى را ناتوان مى‌كند.”

“هجر المداراة مقاربة للمكروه.”

“ترك مدارا انسان را به ناملايمات نزديك مى‌سازد.”

“مصاحبة الشرير كالسيف المسلول،يحسن منظره و يقبح أثره.”

“همنشينى با بدكار همچون شمشير برهنه‌اى است كه منظره‌اش زيبا و اثرش زشت و ناپسند است”.

“لا تكن وليا للّه تعالى فى العلانية و عدوا له في السر.”

“در آشكارا دوست خدا و در پنهانى دشمن او مباش.”

“كفى بالمرء خيانة ان يكون امينا للخونة.”

“از خيانت همين مقدار براى آدمى بس كه مورد اطمينان خائنان باشد.”

“لا تعادين احدا حتى تعرف الذى بينه و بين اللّه فان كان محسنا فلا تعاده و ان كان مسيئا فان علمك به يكفيكه فلا تعاده”

“هرگز با كسى دشمنى مكن تا رابطۀ بين او و خداوند را بشناسى،اگر او نيكوكار است،با وى دشمنى مكن و اگر بدكار است و گناهكار،شناخت تو از وى،برايت كفايت مى‌كند؛پس دست از دشمنى با او بردار”.

“اذا نزل القضاء فقد ضاق الفضاء.”

“هنگامى كه قضاء (و حكم الهى) فرود آيد،فضا تنگ مى‌آيد.”

“الحوائج تطلب بالرجاء و هي تنزل بالقضاء.”

“حاجت‌ها به اميدى خواسته مى‌شود و به حكم قضاء فرود مى‌آيد.”

“العافية احسن عطاء.”

“عافيت بهترين بخشش (الهى) است.”

“عز المؤمن غناه عن الناس.”

“عزّت مؤمن بى‌نيازى او از مردم است.”

“لا يضرك سخط من رضاه الجور.”

“دشمنى كسى كه راضى به ظلم است،به تو آسيب نمى‌رساند.”

“الشهوات من ضعف القلب.”

“شهوتها ناشى از ضعف و زبونى دل است.”

“من لم يرض من اخيه بحسن النية لم يرض بالعطية.”

“كسى كه از حسن نيّت برادر مؤمنش راضى نشود،بخشش وى،او را خشنود نخواهد كرد.

“القصد الى اللّه بالقلوب ابلغ من اتعاب الجوارح بالاعمال.”

“رفتن به سوى خدا با قلب،از به زحمت انداختن تن،به واسطۀ عمل،رساننده‌تر است.”

“تعز عن الشىء ان منعته بقلة صحبته اذا اعطيته.”

“اگر چيزى به تو داده نشد،خود را به اين كه زمان داشتن آن كوتاه است،تسلّى

“التقوى عز و العلم كنز و الصمت نور.”

“تقوى،عزّت و علم،گنج و سكوت،نور است.”

“ما هدم الدين مثل البدع.”

“دين را چيزى مانند بدعتها از بين نبرده است.”

“لا يزيل الوقار مثل الطمع.”

“وقار را چيزى همچون طمع از ميان نمى‌برد.”

“بالراعي تصلح الرعية.”

“رعيت به وسيلۀ شبان اصلاح مى‌شود”

“بالدعاء تصرف البلية.”

“بلا به وسيلۀ دعا مرتفع مى‌شود.”

“من شمّ اجيب.”

“هر كه دشنام دهد،پاسخش داده مى‌شود.”

“من تهور اصيب.”

“هر كه جسارت ورزد،گرفتار مى‌آيد.”

“اهل المعروف احوج الى اصطناعه من اهل الحاجة لان لهم اجره و فخره و ذكره”

“نيكوكاران به انجام كار نيك محتاجترند از كسانى كه نياز به خود نيكيها دارند، زيرا پاداش،فخر و مباهات و شهرت،همه از براى آنان است.”

“من أمل انساناها به.”

“كسيكه بر انسانى اميد داشته باشد،از او در هراس در خواهد بود.”

“من جهل شيئا عابه.”

“كسى كه چيزى را نشناسد،آنرا عيب مى‌شمارد.”

“الفرصة خلسة.”

“فرصت،ربودنى است.”

“عنوان صحيفة المؤمن حسن خلقه.”

“حسن خلق،در رأس نامۀ اعمال مؤمن است.”

“عنوان صحيفة السعيد حسن الثناء عليه.”

“در رأس نامۀ اعمال سعادتمند،ستايش و تمجيد (مردم) از اوست.”

“خفض الجناح زينة العلم.”

“فروتنى،زينت علم است.”

“الجمال في اللسان.”

“زيبايى (انسان) در زبان (او) است.”

“الكمال فى العقل.”

“كمال (انسان) به عقل (او) مى ‌باشد.”

“من صبر الرجل قلة شكواه.”

“شكوۀ اندك،از صبر (آدمى) است.”

“من رفق الرجل باخيه ترك توبيخه بحضرة من يكره.”

“از (نشانه‌هاى) مدارا كردن آدمى نسبت به برادرش،ترك سرزنش اوست در حضور كسى كه ناپسند مى‌دارد.

“من صدق صحبة الرجل اسقاط المؤنة عن اخيه.”

“رفع مشكل از برادر، از (نشانه‌هاى) صداقت در دوستى است.”

“من علامة المحبة كثرة الموافقة و قلة المخالفة.”

“از (نشانه‌هاى) محبّت، موافقت فراوان و مخالفت اندك مى‌باشد.

“يوم العدل على الظالم اشد من يوم الجور على المظلوم.”

“روز رفتار با ظالم،به عدالت،سخت‌تر از روز رفتار ستمكارانه است با مظلوم.”

“من طلب البقاء فليعد للمصائب قلبا صبورا.”

“هر كه طالب بقاست،بايد دلى صبور داشته باشد.”

“العلماء غرباء لكثرة الجهال بينهم.”

“علماء به سبب فراوان بودن نادانان،در ميانشان غريب هستند.”

“ثلاثة من كن فيه لم يندم: ترك العجلة و المشورة و التوكل على اللّه عند العزيمة.”

“سه خصلت اگر در كسى بود،هرگز پشيمان نمى‌شود: ترك شتاب،مشورت و توكل بر خداوند هنگام تصميم.”

“من نصح اخاه سرا فقد زانه و من نصحه علانية فقد شانه.”

“هر كس پنهانى برادرش را نصيحت كند،او را آراسته است و اگر آشكارا چنين كند،وى را زشت گردانده.”

“من كثر همه سقم جسمه.”

“آن كه اندوه فراوان داشته باشد،بدنش بيمار مى‌شود.”

“العفاف زينة الفقر.”

“خويشتن‌دارى،زينت فقر است.”

“الشكر زينة البلاء.”

“شكر،زيبايى بلاست.”

التواضع زينة الحسب.”

“تواضع،آرايش حسب است.”

“الفصاحة زينة الكلام.”

“فصاحت،زينت سخن است.”

“الحفظ زينة الرواية.”

“آراستگى روايت،به از بر كردن آن مى‌باشد.”

“ان اللّه عبادا يخصهم بدوام النعم فلا تزال فيهم ما بذلوها فان منعوها نزعها اللّه عنهم و حولها الى غيرهم.”

“خداوند را بندگانى است كه به دوام نعمتها مخصوص‌شان گردانده است و تا هر زمان كه ببخشند،از آن نعمتها برخوردارند و اگر دست از بخشيدن بردارند،خداى تعالى از ايشان نعمتها را گرفته،به غير آنان مى‌دهد.”

“حفظ الادب زينة الورع.”

“رعايت ادب، (موجب) آراستگى ورع مى‌باشد.”

“بسط الوجه زينة القناعة.”

“گشاده‌رويى،زينت قناعت است.”

“حسب الانسان من كمال المروأة ان لا يلقى احدا بما يكره.”

“از كمال جوانمردى براى انسان همين بس كه به ديگرى آنچه را نمى‌پسندد، نرساند.”

“من سخاء المرء بره بمن يجب حقه عليه.”

“نيكى كردن نسبت به كسى كه حقّش بر او واجب است،از سخاوت مرد است.”

“ما عظمت نعمة احد الا عظمت حوائج الناس اليه فمن لم يتحمل تلك المؤنة عرض النعمة للزوال.”

“نعمت بر كسى فزونى نمى‌يابد،مگر آن كه نياز مردم به او فراوان مى‌گردد؛پس اگر كسى از تحمّل اين بار گران سر باز زد،آن نعمت رو به زوال خواهد رفت.”

“ترك مالا يعني زينة الورع.”

“ترك بيهودگيها آرايندۀ ورع مى‌باشد.”

“من كرم الرجل ايثاره على نفسه.”

“ايثار،از كرامت انسان است.”

“من انصاف الرجل قبوله الحق اذا بان له.”

“قبول حق،آنگاه كه برايش آشكار گرديد،از انصاف مرد سرچشمه مى‌گيرد.”

“من نصح الانسان لاخيه نهيه عما لايرضاه لنفسه.”

“از پندهاى آدمى به برادرش،بازداشتن اوست از آنچه خود نمى‌پسندد.”

“من الشكر معرفة احسان المحسن.”

“از (لوازم) شكر، شناخت نيكى نيكوكار است.”

“من التواضع معرفة المرء بقدره.”

“آگاهى انسان به ارزش خود،ناشى از تواضع اوست.”

“العالم بالظلم و المعين عليه و الراضى شركاء.”

“آن كه از ستمى آگاه است و آن كه بر آن همدستى كند و آن كه از آن خشنود باشد،همگى شريك يكديگرند.”

“من سلامة الانسان قلة حفظه لعيوب غيره و عنايته باصلاح عيوب نفسه.”

“توجه اندك به عيوب ديگران و سعى در جهت اصلاح نفس،از سلامت انسان است.”

“من اخطأ وجوه المطالب خذلته الحيل.”

“كسى كه در نگرش به واقعيتها اشتباه كند،از چاره‌انديشى وامى‌ماند.”

“الطامع في وثاق الذل.”

“طمعكار در بند ذلّت گرفتار است.”

“الصبر على المصيبة مصيبة على الشامت.”

“صبر به هنگام مصيبت،مايۀ مصيبت ملامتگر است.”

“ثلاثة يبلغن بالعبد رضوان اللّه: كثرة الاستغفار و لين الجانب و كثرة الصدقه.”

“سه خصلت بنده را به رضوان خداوند مى‌رساند: كثرت استغفار،سيرت نيكو و كثرت صدقه دادن.”

“لو سكت الجاهل ما اختلف الناس.”

“اگر نادان سكوت كند،اختلاف پيش نخواهد آمد.”

“مقتل الرجل بين فكيه.”

“عامل مرگ انسان،ميان دو فكّ او (زبان او) است.”

“الرأى مع الإناة.”

“انديشه،همراه است با تأمل”

“بئس الظهير الرأي الفطير.”

“فكر خام،پشتيبان بدى است.”

“ثلاث يجلبن المودة: الانصاف في المعاشرة و المواساة فى الشدة و الانطواء على قلب سليم.”

“سه چيز عامل جلب محبّت ديگران است: انصاف در معاشرت،برابرى در سختيها و داشتن قلبى صاف.”

“الناس اشكال و كل يعمل على شاكلته.”

“مردم گونه‌هاى متفاوتى هستند و هر كس بر طبق طبيعت خود عمل مى‌كند.”

“الناس اخوان فان كانت الاخوة في غير ذات اللّه فانها تعود عداوة و ذلك قوله تعالى: اَلْأَخِلاّٰءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِينَ. “

“مردم،برادران يكديگرند،اگر برادرى براى غير خدا باشد،منجر به دشمنى مى‌شود و اين فرمايش خداوند بلند مرتبه است كه:در آن روز غير از تقواپيشگان همه با يكديگر دشمنى مى‌كنند.”

“من استحسن قبيحا كان شريكا فيه.”

“آن كه امر زشتى را نيكو جلوه دهد،در آن شريك است.”

“كفر النعمة داعية المقت.”

“كفران نعمت به دشمنى مى‌انجامد.”

“من جازاك بالشكر فقد اعطاك اكثر مما اخذ منك.”

“آن كه از تو سپاسگزارى مى‌كند،بيش از آنچه از تو گرفته است،تو را بخشيده است.”

“لا تفسد الظن على صديق قد اصلحك اليقين له.”

“مبادا به گمانى،يقين خود را نسبت به خيرخواه خود،فاسد كنى.”

“من وعظ اخاه سرا فقد زانه و من وعظه علانية فقد شانه.”

“آن كه برادرش را در خفا پند دهد،وى را آراسته و آن كه آشكارا چنين كند،وى را عيبناك گردانده است.”

“الشريف كل الشريف من شرفه علمه.”

“باشرافت‌تر از همه شريفها،كسى است كه شرفش به واسطۀ عملش باشد.”

“السؤدد كل السؤدد لمن اتقى ربه.”

“تمام سيادت و بزرگى از آن كسى است كه از خدايش ترسان باشد.”

“لا تعالجوا الامر قبل بلوغه فتندموا.”

“پيش از فرارسيدن وقت مناسب،كارى را چاره‌جويى مكنيد كه پشيمان خواهيد شد.”

“لا يزال العقل و الحمق يتغالبان على الرجل الى ان يبلغ ثمانية عشر سنة فاذا بلغها غلبه عليه اكثرهما فيه.”

“عقل و حماقت هماره در انسان سرگرم نزاع مى‌باشند تا وى به هيجده سالگى برسد؛آنگاه هر كدام در او بيشتر باشد،در اين سنّ،بر ديگرى غلبه مى‌كند.”

“لا يطولن عليكم الأمل فتقسوا قلوبكم.”

“آرزوهاتان را طولانى مكنيد كه باعث سختى دلهاتان مى‌شود.”

“ارحموا ضعفاءكم.”

“به ضعيفانتان ترحّم كنيد.”

“اطلبوا الرحمة من اللّه بالرحمة منكم.”

“از رحمت كردن نسبت به ديگران،رحمت خداوند را به خود بخواهيد.”

“من استفاد اخا فى اللّه فقد استفاد اخا فى الجنة.”

“آن كه در راه خدا،برادرى به دست آورد،گويا برادرى در بهشت نصيب او شده است.”

“من أمل فاجرا كان عقوبته الحرمان.”

“هر كس اميد به تبهكارى داشته باشد،كيفرش محروميت است.”

“ما انعم اللّه نعمة على عبد فعلم انها من اللّه على اسمه شكرها له قبل ان يحمده عليها و لا اذنب عبد ذنبا فعلم ان اللّه مطلع عليه ان شاء عذبه و ان شاء عفا عنه الا غفر له قبل ان يستغفره.”

“هر نعمتى كه خداوند بنده‌اش را عطا مى‌فرمايد،اگر او بداند كه از جانب خداست،شكر آن نعمت،پيش از آن كه زبان به ستايش باز كند،به نامش نوشته خواهد شد و بنده‌اى كه بداند خداوند از گناه او خبر دارد و مى‌تواند عذابش كند يا درگذرد،گناهى مرتكب نخواهد شد،مگر آن‌كه قبل از طلب مغفرت،آمرزيده خواهد بود.”

“من ركب مركب الصبر اهتدى الى مضمار النصر.”

“هر كه بر مركب صبر سوار آيد،به پيروزى نهايى خواهد رسيد.”

“من غرس اشجار التقى اجتنى ثمار المنى.”

“آن كه درخت تقوا بكارد،ميوۀ كاميابى برخواهد گرفت.”

“موت الانسان بالذنوب اكبر من موته بالاجل و حياته بالبركة اكبر من حياته بالعمر.”

“مرگ انسان،به واسطۀ ارتكاب گناه،بزرگتر از مرگ به واسطۀ فرارسيدن اجل است و زندگى او با بركت،بهتر از زندگى اوست با طولانى شدن عمر.”

“من وثق باللّه و اتكل عليه نجاه اللّه من كل سوء و حرزه من كل عدوّ و لو كانت السموات رتقا على عبد ثم اتقى اللّه لجعل به مخرجا منها.”

“كسى كه به خداوند مطمئن باشد و بر او توكل كند،خداوند او را از هر بدى نجات مى‌دهد و از هر دشمن در امان نگاه مى‌دارد.هر گاه آسمان‌ها به روى بنده‌اى بسته شود و او اهل تقوا باشد،خداى تعالى راه خروج را بدو مى‌نمايد.”

اين سخنان گوهربار،عهده‌دار تأمين سعادت بشرى است.اصولى كه آداب اجتماعى را تقويت مى‌كنند و در سايۀ عمل بدانها مردمان به زيور ملكات فاضله آراسته مى‌شوند.علوّ نفس،طهارت روح،استوارى عقل و حسن عمل عواملى هستند كه آدمى را به مقام شامخ انسانيّت نائل مى‌دارند.آدمى،بدين واسطه از اعمال زشت و فساد اخلاقى فاصله مى‌گيرد و دلش از آلودگيها و كثافات ناپسند پاك مى‌گردد.راهش به سوى فضيلت هموار مى‌شود و اندك ميلى نسبت به شهوتها،وى را از مسير خارج نمى‌كند.هوس گناه در دل ندارد و حرص و آز و طمع در مادّيات،وى را سرگرم نمى‌سازد.در مالش بخل نمى‌ورزد و نيّت تجاوز به آبروى ديگرى را در سر نمى‌پروراند.

گوهرهايى چنين ارزشمند از دست گوهرشناس دانا گرفته مى‌شود و براى رستگار شدن به واسطۀ آنان،مى‌بايست مورد نگاهدارى و سخت‌كوشى در عمل،قرار گيرند.در غوغاى بازار حيات،اينان تنها متاعى هستند كه تباهى و زيان را هرگز نمى‌پذيرند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *