واژه‌ی«چشم»در مقوله‌های مختلف زبانی، علمی‌،فرهنگی‌، از‌ جمله کلمات پراستعمال است. چشم در ادب و فرهنگ ایرانی، در ترکیب با کلمه یا کلمات‌ دیگر، معانی متعددی را به ذهن انسان متبادر می‌سازد. با اندک تفحص و تعمق‌ در فرهنگ واژگان زبان‌ فارسی‌، به‌شمار قابل توجهی از این ترکیب‌ها برمی‌خوریم، چون:چشم‌بد،چشم‌زخم،چشم‌زد …،که برخی از آن‌ها در معنا و مفهوم نگاه نافذ آسیب‌رساننده‌ای است که از سوی انسان‌های تنگ‌نظر و حسود یا از روی‌ عشق و علاقه‌ی وافر از سوی دوست و محبوبی،افراد موردنظر را تهدید می‌کند.

تعدد و تنوع این ترکیب‌ها در زبان فارسی و بقای آن‌ها از گذشته تاکنون به دلیل موقعیت و جایگاه فرهنگی آن‌ها در‌ بین‌ مردم،و ثبات و پایداری اعتقادها و باورهای مرتبط با این ترکیب‌ها است.

پیشینه‌ی تاریخی چشم‌ زخم

پیشینه‌ی تاریخی چشم‌ زخم

درباره‌ی این‌که این‌گونه اعتقادها از چه زمانی در اندیشه‌ی مردم راه یافت، مبحثی است که به‌طور دقیق‌ آغازی‌ برای آن نمی‌توان در نظر گرفت. شاید تاریخ آن مربوط به زمانی باشد که هنوز خطی برای نگارش اختراع نشده بود. روزگاری که انسان‌ها اعتقادهای شدیدی به ارواح داشتند‌ و دنیای‌ آن‌ها پر از این ارواح بود.

آنان می‌پنداشتند که برخی از ارواح نیک و سودمند و بسیاری موذی و خبیث بودند.به علاوه تعدادی از ترکیب‌های چشم که در معنی و مفهوم نظر‌ بد‌ است‌ و از فرهنگ واژگان فارسی استخراج‌ شده‌ است:

 چشم‌بد: نظربد، نگاه‌بد، چشمی که اثر بد دارد و چشم‌زخم زند

چشم‌زخم رسانیدن:کسی یا چیزی را از شر چشم بد آسیب‌ رسانیدن‌

 چشم‌زخم‌ زدن: چشم‌زخم رسانیدن

 چشم زدن: چشم‌زده، مهره‌ی سیاه‌ و سفیدی‌ که برای دفع چشم ‌زخم به گردن کودک آویزند.

چشم‌زدگی: چشم زخم

چشم زدن: چشم‌زخم زدن

چشم‌زده: کسی که که‌ چشم‌زخم‌ به‌ او رسیده باشد، چشم‌زده، چشم رسیده،

چشم زدن: چشم‌بد رساننده‌،چشم‌زخم رساننده

چشم‌شور: آن‌که چشم‌زخم زند

چشم فسا(ی):کسی که افسون چشم‌زخم کند

چشمک‌زن: چشم‌زخم زننده

چشم کردن‌: چشم‌زخم‌ رسیدن

چشم‌کرده: چشم‌زخم رسیده، افسون شده

معتقد بودند که جمعی از ارواح‌ شیطانی‌، برای آزار و اذیت آدمیان در بدن انسان حلول می‌کند و بسیاری دیگر در گوشه‌ وکنار خانه و مزارع پنهان‌ می‌شوند‌ تا‌ آدمی را به لغزش و خطا وا دارند، و بلای جان گله و آفت کشت و کارش‌ شوند‌.

بنابراین‌ انسان ناگزیر برای دفع این پدیده‌های موذی، به چاره‌اندیشی پرداخت و در این ارتباط تعویذها‌ و وردهایی‌ را‌ به کار گرفت. چاره‌اندیشی انسان در برابر مصیبت‌های حاصل از ارواح، خود مقوله‌ای است‌ که‌ طی سالیان دراز به شکل‌های مختلف ظاهر شد و در هر دوره‌ی تاریخی، متفاوت‌ با‌ دوره‌ی‌ قبل، شکل نوین و کامل‌تری یافت.

به موازات آن، ارواح نیز با تکامل اجتماعات بشری‌ و رشد‌ آگاهی‌های مردم، در هیات جدیدی، با نام دیو، تصویر نوینی را در فرهنگ‌ و باور‌ ایرانیان‌ به نمایش گذاشتند، تعویذها نیز که در همین راستا، اشکال جدیدی یافته بودند، دارای تصویر‌ همان‌ دیوی شد که انسان در برابر او، نگه داشت خویش را می‌جست‌ و وردهایی‌ که‌ بر آن نقش شده بود تا خدایان بزرگ را بر دیوان برانگیزاند.

 رعب و وحشت انسان‌ از‌ دیوان‌، به اندازه‌ای بود که نمی‌توانست تنها به تعویذها بسنده کند، بلکه برای‌ اطمینان‌ کامل از رفع خطر،در هنگام گرفتاری سلطه‌ی این خدایان بد، مراسم و آیین‌هایی را برای بازداشتن‌ آن‌ها‌ اجرا می‌کرد و چون این مراسم نیاز به آیین‌ها و اصول خاصی داشت و هرکس‌ توان‌ انجام آن را نداشت، پس از کسانی‌ استفاده‌ می‌شد‌ که از قدرت ذهنی، نفوذ کلام و نیروی‌ ویژه‌ای‌ برخوردار بودند، در این مواقع«جادوگری» فراخوانده می‌شد تا دیو بد را از‌ آسیب‌ برهاند جادوگر با بیان وردهایی‌ به‌ همراه انجام‌ حرکت‌ها‌ و اجرای‌ مراسم ویژه، خدای بزرگ را به‌ یاری‌ می‌خواند، تا آن دیو پلید از جسم یا مال آسیب‌دیده خارج شود‌.

در‌ گذر هزاره‌ها و سده‌های متمادی، اعتقادهای مربوط‌ به چشم‌زخم در گونه‌های‌ متفاوتی‌، متحول شد و در هر دوره‌ای‌ چهره‌ای‌ متناسب با شرایط و روزگار خود یافت، تا هنگامی که،اندیشه‌های انسانی از طریق‌ هنر‌ نوشتار، ماندگار شد و باورهای فرهنگی‌ مردم‌ نیز‌ در متون مکتوب‌ وارد‌ شد.

آگاهش و دیو شور چشمی‌

آگاهش و دیو شور چشمی‌

براساس‌ مکتوبات قدیمی،که بیش‌تر با متون متاخر دینی آیینی زرتشت انطباق دارد، به ایزدان‌ و دیوانی‌ اشاره می‌شود که در تقابل با‌ یکدیگر‌ هستند.بنابراین‌ مشاهده‌ می‌شود‌ که (1).دیو اصطلاحی است‌ که ریشه در واژه‌ی باستانی«دوا»به معنی خدا یا خدایان دروغین دارد.

جادو یا‌ یاتو‌ Yatu واژه‌ای که گروهی از دیوان‌ را‌ معنا‌ می‌داد‌، واژه‌ی‌ مشترک هند و ایرانیان‌ بود‌. در میان ایرانیان به تدریج بر آن کسانی که می‌توانستند این نیروها را اداره کنند، یعنی‌ افسونگر‌ و ساحران‌ و جادوگران اطلاق شد.

ارواح و خدایان بد اعصار‌ گذشته‌، در‌ این‌ زمان‌ با‌ نام دیوان و دروجان در فرهنگ و باور ایرانیان باستانی ظاهر می‌شوند،که البته آنان نیز همان خباثت ارواح را نسبت به مردمان روا می‌داشتند. «آگاش» یا «افشی» و دیو ‌«شورچشمی» از این گروه دیوان در آیین زرتشتی بودند. «آگاش آن دیو شورچشمی که مردم را به چشم بزند و دیو شورچشمی که چون مردم چیزی ببینند و ایزدان را نام نبرند‌ آن‌ چیز را از میان ببرد».

انسان پیوسته برای مراقبت و محافظت از جان و اموال خود، دارای دغدغه و اضطراب‌ خاطر بود. باوجود تغییرات حاصله در شیوه‌ی معیشتی و وجود امنیت و رفاه نسبی در‌ جوامع‌ مدنی ادوار بعدی، اما، باز دیوان جایگاه و نقش خود را در اعتقادات مردم به شدت حفظ کرده بودند. شاید استمرار و تداوم این اعتقادات‌ در‌ باور مردم، به لحاظ نوع‌ اشتغال‌ مردم آن روز بود، زیرا هنوز هم عمده‌ترین منابع درآمد مردم، از طریق کشاورزی و دامداری بود.کشاورز و دامدار در صورت اتلاف قسمتی یا تمامی‌ محصولات‌ زراعی یا دامی، با‌ خطر‌ نابودی مطلق مواجه بود. به همین خاطر، گرفتاری در چنگال هریک از دیوان، به‌ویژه دیو چشم‌زخم و شورچشمی، می‌توانست یک عمر تلاش شبانه‌روزی او را ضایع سازد. او به منظور چاره‌جویی‌ و رفع‌ خطر، با تقدیم فدیه‌ای مناسب و به موقع برای ایزدان، استفاده از طلسم‌های بازدارنده و یا تناول برخی از خوراکی‌ها در روزهای معینی از سال، مانند نوشیدن شیر تازه و خالص با بهمن‌ سرخ‌ یا سپید‌ در بامداد بهمن روز،در نگه داشت خود و یا مایملکش کوشش می‌کرد.

وجوه اشتراک اعتقاد به چشم‌زخم‌ در میان اقوام هند باستانی

وجوه اشتراک اعتقاد به چشم‌زخم‌ در میان اقوام هند باستانی

اعتقاد به چشم‌زخم و شورچشمی، تنها خاص‌ ایرانیان‌ باستان‌ نبود. بلکه مشابه آن در برخی از قبیله‌های هند قدیم که ایرانیان از نظر ریشه‌ی قومی و نژادی ‌‌با‌ آن‌ها پیوند و اشتراک داشتند نیز مواردی مشاهده می‌شد.

در«بیوهورهای»هند، هنگامی که‌ مادری‌ کودک‌ خود را در آغوش می‌گرفت یا بر پشت خود حمل می‌کرد، خالی رنگین برای دفع‌ چشم‌زخم، مابین دو ابروی آن زن می‌گذاردند و وقتی که راه دوری را در‌ پیش می‌گرفت تا به‌ روستای‌ دیگر یا به بازار برود، مقداری سنگریزه به گوشه‌ی لباس ژنده‌ی آن زن می‌بستند، زیرا آن‌ها معنقد بودند که زندگانی از بدی‌ها و ناخوشی‌ها احاطه شده است و تمام این ناخوشی‌ها از عامل‌های‌ فوق‌الطبیعه و ارواحی غیبی سرچشمه می‌گیرد که در اطراف زمین متفرقند.به نظر آنان چشم‌زخم هم‌چون بسیاری از ارواح خبیث دیگر در وجود آدمیان وارد می‌شود و باید افراد را از شر آن‌ها‌ محافظت‌ کرد تا آدمیان بتوانند به راحتی زندگانی کنند.

در همین قبیله افراد باید برای نگه‌داشت دام‌های خود از چشم‌زخم، ترکه‌ای موسوم به«ناسانا»را به دام‌ها‌ می‌زدند‌ و وردی را زیر لب آهسته، با این مضمون می‌خواندند: من امروز با ناسانا(دفع چشم‌زخم)می‌کنم به نام آن زنانی که چشم بدشان را همراه ما فرستادند. امیدوارم تا‌ ‌ ‌داخل‌ جنگل رسیدیم شکار خوبی نصیب ما شود و روغن در چشم‌های آنان که به ما چشم زده‌اند ریخته شود. این وجه اشتراک اعتقادی در بین ایرانیان و هندیان باستان،قدمت تاریخی‌ ریشه‌های‌ این‌ اعتقاد را بیش‌تر مشخص می‌سازد‌.

بقا‌ و پایداری‌ چشم‌زخم در باور مردم

بقا‌ و پایداری‌ چشم‌زخم در باور مردم

با پیشرفت جوامع بشری و رشد آگاهی‌های مردم نسبت به مجهول‌های بی‌جواب گذشتگان، تغییر در الگوهای اعتقادی،و نزول‌ ارواح‌ و خدایان‌ بد از جنبه‌های غیربشری به جسم بشری،که‌ دارای‌ نگاه‌های نافذ است دلیلی بر آن است که بشر هیچ‌گاه قصد آن را نداشته تا از این اعتقاد دست‌ بردارد‌.

بنابراین‌ مشاهده می‌شود که در میان قوم‌های مختلف ایرانی،هنوز هم‌ این اندیشه پابرجا مانده است.به‌طوری که به محض بروز خساراتی به محصولات زراعی یا اتلاف دام‌ها،یا‌ از‌ دست‌ دادن یکی از عزیزان خود،آن حادثه را به گونه‌ای مرتبط‌ با‌ تأثیر چشم‌زخم رسیده از افراد بدنظر می‌انگارند.

بنابراین در میان ایشان، به وفور انواع تعویذها و وردها‌ یا‌ علایمی‌ یافت می‌شود که بر گردن،بازو،لباس،یا بر سردر باغ‌ها و املاک‌، یا‌ در‌ میان مزارع نصب کردند، استفاده از مهره‌های رنگی به‌ویژه آبی، سیاه و سفید و یا قطعه‌ای‌ چوب‌ برخی‌ درختان،بر زمین زدن تخم‌مرغ دوری از هم‌صحبتی با افرادی که دارای چشمان آبی‌، موبور‌ و مرد کم‌مو و موارد بسیار دیگر و در نهایت دود کردن اسپند برای دفع چشم‌ زخم‌ که‌ از‌ شیوه‌های متداول و رایج در میان ایرانیان است،همگی از ماندگاری این اعتقاد در بین‌ مردم‌ حکایت دارد.

مضمون چشم ‌زخم در آثار ادبی

مضمون چشم ‌زخم در آثار ادبی

در کهن‌ترین متون فارسی،یعنی اندرزنامه ‌های‌ پهلوی‌ به‌ مضامین و نصایحی برمی‌خوریم که در میان اکراد عقیده به چشم‌زخم و چشم‌بد وجود دارد و از آن‌ دوری‌ می‌جویند و از مرد کم‌مو و موبور و چشم‌آبی از لحاظ نظر و زخم‌چشمی می‌ترسند و از‌ وی‌ به‌ سختی دوری می‌جویند.

اسفند گیاهی از تیره‌ی سدابیان که بیش‌تر در نواحی مرکزی و شرقی و جنوبی‌ و غربی‌ آسیا‌ در آب‌وهوای بحرالرومی یا معتدل و نواحی استوایی می‌روید.سپند سوختن:دود کردن‌ اسفند‌،تخم اسفند را جهت چشم‌زخم دود کردن انسان‌ها را از نزدیکی و هم‌صحبتی با شورچشمان بازداشته است‌:

مرد‌ بدش چشم به یاری مگیر.

اعتقاد‌ به‌ چشم‌زخم در فرهنگ ایرانیان مقوله‌ای است که از قدیم‌الایام تا به حال جایگاه ثابت‌ و مستحکمی‌ داشته است و از جمله مباحثی است‌ که‌ حیات خود‌ را‌ در‌ میان تندیشه‌های نسل‌های مختلف‌ تا به امروز حفظ کرده است.

حرز امام جواد

درمان چشم زخم با حرز امام جواد و دعا درمانی در طب اسلامی

یکی از توصیه های اکید ائمه برای دفع چشم زخم، استفاده از حرز امام جواد(ع) می باشد که در کنار حرزهای دیگر مانند حرز چهارده معصوم(ع) و حرز ابی دجانه بسیار توصیه شده است. حرز امام جواد برای کودکان به صورت حرز صغیر امام جواد است که برای جلوگیری از چشم زخم و چشم و نظر بسیار توصیه شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *