“ام الفضل”از روى عمد پارچه‌اى را به سمّ آغشته كرد و پس از آن كه امام عليه الصلوة و السلام،مدّت زمانى با وى بود،آن را به ايشان داد.امام عليه الصلوة و السلام كه نزديك بودن اجل حتمى و حكم قطعى خداوندى را مى‌دانست،دستمال را گرفت و از آن استفاده كرد.پس از آن كه سمّ در بدن مبارك آن حضرت نفوذ كرد و حرارت آن را حسّ فرمودند،رنگ چهرۀ ايشان دگرگون شد.در اين هنگام”ام الفضل” به گريه افتاد.او از كارى پشيمان شده بود كه كوههاى عظيم را مى‌لرزاند و آسمان از آن شكافته مى‌شود.

امام عليه الصلوة و السلام خطاب به او فرمودند:اين چه گريه‌اى است؟ خداوند را قسم مى‌دهم كه تو را به فقرى جبران‌ناشدنى و مرضى آشكار مبتلا فرمايد.

پس از آن”ام الفضل”-لعنة اللّه عليه-در پنهان‌ترين عضو بدنش به مرض”ناسور”مبتلا شد.اين بيمارى،زخمى بود كه هر بار،پس از بهبود موقّت،مجددا عود مى‌كرد.او هر چه داشت براى درمان اين زخم صرف كرد.بطورى كه مدتى بيش نگذشت كه در نهايت تهيدستى به كمك و بخشش مردم نيازمند شد.و مرتبا نزد پزشكان مختلف مى‌رفت و از هيچ درمانى نتيجه نگرفت تا آن كه زمان هلاكتش فرا رسيد. لعنت خداى تعالى بر او باد.

و البته انتقام و عذاب الهى از”جعفر”-لعنة اللّه عليه-(پسر”مأمون”و برادر “ام الفضل”لعنة اللّه عليهما)نيز به تأخير نيفتاد.روزى كه شراب فراوان نوشيده بود، عقلش به كلّى مختل شد و در حالى كه ديوانه‌وار مى‌رفت در چاهى افتاد و جنازه‌اش را از چاه بيرون آوردند. و البته عذاب آخرت بسيار شديدتر و رسوا كننده‌تر است.

به ياد آيد و سوزد ز پاى تا سر من غم مصيبت چون آذر امام جواد

هنوز همچو صدف،پر بود دل گردون ز اشك ديدۀ چون گوهر امام جواد

ببين كه روى زمين را تمام،گلگون كرد سرشك چشم ز خون احمر امام جواد

فكنده در مه ذيقعده آتشى به جهان غم مصيبت چون اخگر امام جواد

فغان ز كينه و بيداد و ظلم امّ الفضل كه بود زوجۀ بد اختر امام جواد

بر آن خبيثه،فزونتر عذابهاى جحيم كند به روز جزا داور امام جواد

به امر معتصم،آن بد خصال،زهر جفا رساند بر بدن اطهر امام جواد

گشاد در به روى شيعيان ز محنت و غم چو بست در به روى انور امام جواد

ز اشك،ديدۀ ما گشت تر،چو آمد خشك ز سوز زهر جفا،حنجر امام جواد

ز آتش ستم و جور ظلم امّ الفضل به خاك تيره بدى بستر امام جواد

دريغ و درد،كه جز آه جانگداز نبود در آن مقام،كسى ياور امام جواد

كه ناگه از وطن آمد امام دين هادى كه بود او خلف اكبر امام جواد

فغان او بگذشت از فراز چرخ كبود بديد چون كه رخ اصفر امام جواد

چو ديد ناله كه برخاست از دل پدرش نشست با دل خونين،بر امام جواد

گرفت با دل پر غم در آن زمان از مهر چو جان خويش به سينه،سر امام جواد

نظر ببست ز دنيا و سوى عقبى شد شد آن قصور جنان،منظر امام جواد

فغان كه بعد شهادت،بماند از ره كين سه روز روى زمين،پيكر امام جواد

چو مشك،خطّۀ بغداد را معطر كرد نسيم،از جسد اطهر امام جواد

در اين حكايت جانسوز،همچو دخت رسول بريخت اشك عزا مادر امام جواد

در اين قضيه همى مويه كرد و آه كشيد حكيمه آنكه بود دختر امام جواد

چو چشمه نيز روان گشت اشك عارفچه بياد ديدۀ از خون تر امام جواد شدت سمّ،يك شبانه‌روز امام عليه الصلوة و السلام را آزار داد.تا آن كه به سال 220 هجرى در حالى كه تنها بيست و پنج سال از عمر شريفشان مى‌گذشت،در روز سه‌شنبه دو ساعت از روز گذشته به شهادت رسيدند.

بدن مطهّر و مقدّس حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام را از منزل بيرون آوردند و در محلۀ”اسوار بن ميمون”در ناحيۀ”پل بردان”قرار دادند و”واثق”بر آن نماز گزارد.

اين ظاهر ماجرا بود.اما اعتقاد حق و درست،اين است كه سرپرست امور مربوط به ائمه معصومين،عليهم السلام،كسى جز امام معصوم نيست پس متولى امور مربوط به حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام فرزند گرامى آن حضرت امام هادى عليه الصلوة و السلام بودند،نه كس ديگر.زيرا آن وجودهايى را كه از نور اقدس حق تعالى مشتق شده‌اند،به هنگام ترك دنيا و عروج به سوى مبدأ خداوند-جلّ شأنه-هيچ كس لمس نمى‌كند جز كسى كه خود داراى اين مقام و مرتبت باشد.

خدايى كه حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام را در هفت سالگى براى رسيدگى به امور پدر بزرگوارش حضرت امام رضا عليه الصلوة و السلام،از مدينه به خراسان برد،قادر خواهد بود حضرت امام هادى عليه الصلوة و السلام را نيز در سن شش سالگى از مدينه به بغداد ببرد تا بر پيكر مطهر پدر شهيدش نماز بگزارد و وى را به خاك بسپارد.

گفتگوى حضرت امام رضا عليه الصلوة و السلام با”على بن حمزه”،گواه بر اين مطلب است.حضرت امام رضا عليه الصلوة و السلام به وى فرمودند:آيا حضرت حسين بن على عليه الصلوة و السلام امام بودند؟وى گفت:بلى!حضرت فرمودند:چه كسى متولى امور ايشان گرديد؟”على بن حمزه”پاسخ داد:حضرت امام سجاد عليه الصلوة و السلام سرپرست امور ايشان شدند.امام عليه الصلوة و السلام پرسيدند:

حضرت امام سجاد عليه الصلوة و السلام كجا بودند؟”على بن حمزه”گفت:در كوفه نزد ابن زياد زندانى بودند.اما هنگامى كه خبر شهادت حضرت امام حسين عليه الصلوة و السلام به ايشان رسيد،بدون اطلاع يزيديان از زندان خارج شدند تا امور مربوط به پدر بزرگوارشان را انجام دهند،سپس به زندان بازگشتند.

حضرت امام رضا عليه الصلوة و السلام فرمودند:آن كسى كه حضرت امام سجاد عليه الصلوة و السلام را قادر كرد تا به كربلا رفته و امور مربوط به پدرش را انجام دهد و بازگردد،صاحب اين امر(عليه السلام)را-كه در زندان و اسارت نيست-قادر مى‌كند تا به بغداد بيايد و متولى امور پدرش گردد.

تشييع بسيار باشكوه و با عظمتى از پيكر مطهر حضرت امام جواد عليه الصلوة و السلام،انجام شد.شيعيان،ايشان را به مقابر قريش آورده و در پشت مزار جد بزرگوارش حضرت امام موسى كاظم عليه الصلوة و السلام دفن كردند. اين شهادت انسانهايى را كه با روح اسلام،و گل خوشبوى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلم،و پارۀ جگر حضرت فاطمه زهرا عليها الصلوة و السلام،و آقاى جوانان اهل بهشت چنين كردند،رسوا كرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *